بیانات رهبر
یک قاعده کلی؛احساس ضعف موجب تشویق دشمن به حمله خواهد شد
یک قاعده کلی؛احساس ضعف موجب تشویق دشمن به حمله خواهد شد
سید جمال الدین در ماه شعبان ۱۲۵۴ق (آبان ۱۲۱۷ ش) در اسدآباد به دنیا آمد. پدرش سیدصفدر و مادرش سکینه بیگم از نوادگان امام سجاد(ع) بودند.[۱] برخی وی را افغانی و برخی دیگر او را ایرانی میدانند. کسانی که رأی به افغانی بودن وی دادند، دلایلی را برای اثبات افغانی بودن سید جمال الدین ارایه دادهاند و ادعای خود سید جمال بر افغانی بودنش را مهمترین دلیل دانستهاند.[۲]
صفات الله جمالی نوه خواهر سید جمال الدین، بیان داشته که از عمده دلایل ایرانی بودن وی این است که افراد بسیاری از اقوام و بستگان سید جمال در اسدآباد همدان زندگی میکنند و «ایرانی بودن سید اظهر من الشمس و ابین من الامس» است.[۳] در بیشتر اسناد تاریخی، قرینههایی بر ایرانی بودن سید جمال وجود دارد و او حتی دو جلد گذرنامه ایرانی داشته است.[۴]
برخی دیگر گفتهاند که سید جمال با توجه به الزامات مبارزه سیاسی برای وحدت جهان اسلام که ایرانی و شیعی بودن میتوانست مانعی در برابر آن باشد، خود را به مجموعه جهان اسلام متعلق میدانست و سعی میکرد منسوب به جایی نباشد تا از این طریق بتواند با علمای جهان اسلام و اهل سنت تعامل داشته باشد؛ [۵] برای مثال سید جمال در مصاحبه با روزنامه پال مال بیان داشته که «من یک افغانی از خالصترین نژاد ایرانی هستم.»[۶]
با این حال برخی وی را متولد اسدآباد یا اسعدآباد کنر افغانستان میدانند که در کابل تحصیل کرده و از آنجا برای ادامه تحصیل به هند رفته است.[۷]
سید جمال، در نامهای بیان داشته که انگلیسیها او را روسی، سنیها او را رافضی، شیعهها او را ناصبی میدانند. «نه کافر به خود میخواند و نه مسلم از خود میداند. از مسجد مطرود و از دیر مردود، حیران شدهام که به کدام آویزم و با کدام به مجادله برخیزم.»[۸]
امام صادق عليه السلام :
إنّ رسولَ اللّهِ صلى الله عليه وآله كانَ لا يَقومُ من مَجلِسٍ، وإنْ خَفَّ، حتّى يَستَغْفِرَ اللّهَ عزّ وجلّ خَمْسا وعِشرينَ مَرّةً؛
پيامبر خدا هرگاه از مجلسى بر مى خاست، اگر چه زمانى كوتاه در آن جا نشسته بود، بيست و پنج مرتبه از خدا آمرزش مى طلبيد.
کافی : ج4 ، ص504 ، ح2
وما توفیقی الا بالله
وما توفیقی الا بالله
پيامبر گرامي اسلام حضرت محمد (ص) و امام جعفر صادق (ع) در پاره اي از احاديث خود به اهميت درخت و درختكاري اشاره نموده اند:
پيامبر صلى الله عليه و آله فرموده اند:
مَن نَصَبَ شَجَرَةً و صَبَرَ عَلى حِفظِها و الِقيامِ عَلَيها حَتّى تُثمِرَ كانَ لَهُ في كُلِّ شَىءٍ يُصابُ مِن ثَمَرِها صَدَقَةٌ عِندَ اللهِ؛(1)
هر كس درختى بكارد و در نگهدارى آن بكوشد تا ميوه دهد، در برابر هرچه از آن ميوه به دست آيد، پاداشى نزد خدا خواهد داشت.
إن قامَتِ السَّاعَةُ و فِي يَدِ أحَدِكُم فَسيلَةٌ، فإنِ استَطاعَ أنْ لايَقومَ حَتّى يَغرِسَها، فَليَغرِسْها؛(2)
اگر قيامت فرا رسد و در دست يكى از شما نهالى باشد، چنانچه بتواند برنخيزد تا آن را بكارد، بايد آن را بكارد.
ما مِن رَجُلٍ يَغرِسُ غَرساً إلاّ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ مِنَ الأجرِ قَدرَ ما يَخرُجُ مِن ثَمَرِ ذلِكَ الغَرسِ؛(3)
هر كه نهالى بكارد، خداوند به مقدار ميوهاى كه از آن درخت به دست مى آيد، در نامه اعمال او پاداش مى نويسد.
امام صادق عليه السلام :
تَواصَلوا و تَبارُّوا و تَراحَموا و كُونُوا إخوَةً بَرَرَةً كَما أمَرَ كُمُ اللَّهُ
با يكديگر پيوند داشته باشيد و به هم نيكي كنيد ، و با يكديگر مهربان باشيد و همچنان كه خداوند به شما دستور داده است ، برادراني نيكوكار باشيد
الكافي ، ج ۲ ، ص ۱۷۵ .
مهم ترین جزء ایمان
احسان و نیکوکاری، یکی از اصول اساسی ارزش ها در جامعه اسلامی است. براین اساس، خداوند در قرآن همگان را به انجام آن فرمان داده و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این آیه را جامع همه ارزش ها دانسته است. مرحوم علامه طباطبایی رحمه الله نیز می نویسد: «احسان، یعنی نفع و نیکی رساندن به دیگران، بدون انتظار پاداش متقابل و جبران نیکی؛ به گونه ای که در نیکی فزون تر و شایسته تر عمل کرده و در بدی در مرتبه ای پایین تر پاسخ دهد، یا اینکه به دیگران خدمت کند بی آنکه در انتظار پاداش باشد». آنچه از آیات قرآن به دست می آید این است که احسان، نوعی گذشت از حق شخصی و ایثار است. به همین دلیل مولای متقیان، علی علیه السلام می فرماید: «مهم ترین جزء ایمان، احسان به مردم است.»
احسان در مکتب علوی
در جامعه ای که بر مبنای الگوی اسلامی و مکتب علوی تشکیل شده است، مسلمان نمی تواند در برابر نیازها و گرفتاری های برادران دینی خود بی تفاوت باشد، بلکه با احساس مسئولیت، در پی کمک و رفع مشکلات آنان خواهد بود. تا آنجا که در سخنان امامان معصوم علیهم السلام ، کمک به برادر دینی، با صد مرتبه طواف واجب خانه خدا برابری می کند. بر همین اساس، پس از اجرای حکم خدا و پیاده کردن احکام الهی، خدمت به محرومان، از شیرین ترین عبادت ها و سنت پیامبر و معصومان علیهم السلام بوده است.
گذرگاهی برای آخرت
دنیا، ظاهری فریبنده دارد؛ در حالی که محتوای آن رنج و سختی است و همیشه در حال گذر است و هیچ آسایشی برای انسان نمی آورد، مگر اینکه رنج و مشقتی در آن نهفته باشد. با این حال، گاه زینت های دنیا چنان آدمی را می فریبد و او را به خود مشغول می کند که از توجه به خلق خدا غافل می شود. انسانی که فقط خود را می بیند، زیبایی و لذت نیکوکاری را درک نمی کند.
حدیث (5) حضرت زهرا سلام الله علیها فرمودند:
قاریءُ الحدید، و اذا وقعت، و الرحمن، یدعی فی السموات و الارض، ساکن الفردوس؛تلاوت کننده سوره حدید و واقعه و الرحمن در آسمانها و زمین اهل بهشت خوانده می شوند
(کنزالعمال ، ج 1 ، ص582)
تاريخ و حديث اهل سنت و شيعه گواه شهادت جانكاهي است كه قافيه بزرگترين مرثيه تاريخ بشريت را مي سازد. كوشش پي گير هواداران بانيان اين مصيبت نتوانسته است آن را از آخر اين مرثيه جانگداز پاك كند. و هيهات، هيهات. از نوك قلم پوزش مي طلبم و او را به بردباري و شكيبايي فرا مي خوانم تا شايد بتوانم فرياد تاريخ را بر اين فاجعه جانگداز به رشته تحرير درآوردم.
شهادت تنها يادگار پيامبر، «ام ابيها» صحيح بخاري، ج 3، ص 83، كتاب فضائل أصحاب النّبي (ص)، ب 42، ح 232 و ب 61، مناقب فاطمة، ح 278.«بضعة الرّسول» همان ب 42. و سيراعلام النبلاء، ج 2، ص 123 و… «سيده نساء العالمين»، «سيدة نساء اهل الجنّة» و… پس از رحلت آن حضرت آن هم با فجيعترين وضع، آن هم بوسيله… يعني چه؟
آيا ممكن است؟ اين خبر گوش هر انسان آزاده اي را مي خراشد، هر عقلي را متحيّر مي سازد، بر هر عاطفه اي سنگين مي آيد. گويا اين همان امانتي است كه بر كوهها و درياها عرضه شد و آنها بر آن طاقت نياوردند.
امام سجّاد (عليه السلام):
أمّا حَقُّ أُمِّكَ فَأنْ تَعْلَمَ أنَّها حَمَلَتْكَ حَیْثُ لا یَحْتَمِلُ أحَدٌ أحَداً، و أعْطَتْكَ مِنْ ثَمَرَةِ قَلْبِها ما لا یُعْطِي أحَدٌ أحَداً، وَوَقَتْكَ بِجَمیعِ جَوارِحِها…
اما حقّ مادرت بر تو، این است که بدانی او تو را در جایی حمل کرده است که هیچ کس، دیگری را حمل نمیکند و از میوۀ دلش چیزی را به تو داد که احدی به دیگری نمیدهد و تو را با تمام اعضایش حفظ کرد…
حوزه: پس از رحلت پیامبر(ص)، حوادث دردناکی برای حضرت فاطمه (ص) رخ داد که این حوادث، به شهادت ایشان منتهی شد.
آتش زدن درِ خانه حضرت فاطمه و سیلى زدن به آن حضرت در منابع تاریخى و روائى شیعه آمده است و براى آن کس که شیعه است، همین مآخذ کافى است. در منابع و مآخذ اهل سنّت نیز آمده است و سنّىها مىتوانند به آن معتقد باشند. براى نمونه به چند روایت از منابع شیعه و اهل سنت اشاره مىکنیم:
۱. پس از آن که کار بیعت گرفتن از مردم تمام شد و على(ع) و عدهاى بیعت نکردند، به خانه آن حضرت حمله کردند. در را سوزاندند، على را به زور بیرون آورند، حضرت فاطمه را تحت فشار در قرار دادند و کار به جایى رسید که محسن او سقط شد. على را به مسجد بردندولى بیعت نکرد و آنان گفتند: بیعت نکنى تو را به قتل مىرسانیم. روزها و ماهها گذشت. آنان تصمیم به قتل على(ع) گرفتند و قرار گذاشتند که خالد قتل آن حضرت را به عهده بگیرد. اسماء بنت عمیس از این توطئه آگاه شد و کنیز خود را فرستاد تا آن حضرت را از توطئه آگاه سازد.اصل توطئه چنین بود که وقتى ابوبکر نماز را تمام کرد و سلام گفت، خالد با شمشیر على(ع) را بکشد ولى وقتى نماز ابوبکر تمام شد گفت: اى خالد آنچه را دستور دادم نکن، V}(بحارالانوار، ج ۲۸، ص ۳۰۸ به نقل از اثباتالوصیه){V.
اهل سنت نیز در کتابهاى کلامى، تاریخى و حدیثى مسأله آتش زدن به در خانه را آوردهاند. براى نمونه، به چند روایت اشاره مىکنیم:
۲ـ بلاذرى مىگوید: ابوبکر کسى را دنبال على فرستاد تا بیاید و بیعت کند ولى حضرت على نیامد. پس از آن عمر بن خطاب در حالى که آتش به همراه داشت، به سوى خانه على رفت. فاطمه عمر را در در خانه ملاقات کرد و گفت: اى پسر خطاب! آیا مىخواهى خانه ما راآتش بزنى؟! عمر بن خطاب گفت: بله، V}(انساب الاشراف، ج ۲، ص ۱۲، تحقیق محمود الفردوس العظم، دار الیقظه العربیه){V.
۳. ابن عبد ربّه مىگوید: آنان که از بیعت سرباز زدند عبارتند از: على، عباس، زبیر و سعد بن عباده. على، عباس و زبیر در خانه فاطمه نشستند. ابوبکر عمر را فرستاد تا آنها از خانه فاطمه بیرون بیایند. ابوبکر به عمر گفت: اگر سرباز زدند با آنان بجنگ. عمر به همراه آتش به خانه فاطمه آمد تا خانه را بر سر آنان آتش بزند. فاطمه او را دید و گفت: اى پسر خطاب! آیا آمدهاى خانه ما را آتش بزنى؟! عمر گفت: بله، مگر این که بیعت کنید، V}(العقد الفرید، ج ۵، ص ۱۲، چاپ مصر، چاپ دوّم، تحقیق محمدسعید العربان، ۱۹۵۳ و ۱۳۷۲){V.
اَلغَیرَةُ مِنَ الایمانِ وَ المِذاءُ مِنَ النِّفاقِ؛
غیرت از ایمان است و بى بند و بارى از نفاق.
من لا یحضر الفقیه ، ج3 ،ص 444 - نهج الفصاحه
رسول اکرم صلی الله علیه و آله : «الولد الصّالح ریحانة من ریاحین الجنّة؛ فرزند صالح، گلی از گل های بهشت است».
انسان هنگام تولد، موجودی ناتوان و نیازمند به پرستار، ولی دوست داشتنی و با یک سلسله استعدادهای مختلف است که با تولد خویش، به زندگی پدر و مادر رونقی تازه و گرمی و صفا می بخشد و ساعت ها آنان را سرگرم خود می سازد.
از همین لحظات آغازین زندگی یک کودک با پرورش جسمی و روحی او، آینده و سرنوشت او نیز رقم می خورد. کودک برای اینکه بتواند انسانی مستقل، اجتماعی، تکامل یافته و دارای صفات و ملکات نیکو گردد، نیاز به یک مربی شایسته و پرهمت دارد تا استعدادها و توان مندی های او را به ثمر برساند.
مربیان طفل، از جمله پدر و مادر او، معلم و یا بزرگان او موظفند گام به گام، او را به شاهراه ترقی و تکامل هدایت کنند و یاریگر او باشند تا آنجا که بتواند تا حدودی مستقل از آنان پیش رود و در کوره آزمون زندگی، به صورت فردی باتجربه درآید که شلاق عادات و سنن زشت، روح و ذهنش را مکدر نسازد.
این نوشتار بر آن است تا راهکارهای تربیت دینی کودک را به مربیان طفل، یعنی پدر و مادر بیاموزد. ازاین رو، می کوشیم تا از میان رهنمودهایی که در زمینه تعلیم و تربیت دینی کودکان ارائه شده است، دو شیوه عملی مهم و اساسی را معرفی کنیم و سپس به شرح و بیان هر کدام بپردازیم. اولین راهکار، درباره راه های ایجاد شوق و رغبت در کودکان و نیز موانع آن بحث می کند.
راهکار دوم، اصل تشویق و پاداش است که از اینها به عنوان دو ابزار مؤثر برای تقویت نیروی مربی یاد می شود و به بحث درباره میل روانی بشر به تشویق و پاداش می پردازد.
تربیت کودکان از راه ایجاد میل و رغبت در آنها
هر حرکتی که از انسان سر می زند، در قالب یکی از چهار شکل زیر صورت می گیرد:
الف) حرکت غریزی که تابع غریزه است؛ مثل گنجشک که در فصل بهار لانه می سازد و اراده و عقل ندارد.
ب) حرکت انعکاسی که در واقع واکنشی است که موجود، در برابر پاره ای از تحریکات از خود نشان می دهد و در این شکل هم اراده ای لازم نیست.
ج) حرکتی است از نوع حرکات عادی که نتیجه عادت های ما محسوب می شود.
د) دسته آخر، حرکات ارادی هستند که مهم تر از سه نوع پیشین است.
ارزش کار انسان بسته به اراده اوست و بر این اساس، اگر کسی کاری انجام دهد که در آن اراده ای نداشته باشد، این کار او ارزشی ندارد، حتی می توان گفت چنین فردی، در حقیقت برده ای بیش نیست؛ زیرا آزادی عمل نداشته است. این سخن در مواردی که والدین کارهایی را بر کودکانشان تحمیل می کنند نیز صحت دارد، یعنی زمانی که ما فرزندانمان را وادار به انجام کارهایی می کنیم، در واقع او اراده ای از خود ندارد و بر آن مجبور است. اگر اجبارش کنیم نماز بخواند، تهدیدش کنیم درس بخواند، یا با اکراه شدید او را به مسجد ببریم و یا او را به خواندن قرآن مجبور سازیم، این کار نه تنها اثر تربیتی ندارد، بلکه کار کودک نیز ارزشی ندارد. ممکن است در این کار موفقیت آنی نصیبمان شود، ولی تا زمانی این کار، بدون مشکل صورت می گیرد که کودک احساس کند نیرویی برتر او را مجبور می کند و به محض اینکه حس کرد اجباری نیست، از انجام آن کار دست می کشد؛ زیرا در این حالت ها، هم به شخصیت او اهانت می شود، هم این کار را از روی بی میلی انجام می دهد. بنابراین، تهدیدها و اجبارها بر روح و روان کودکان آثار ناگواری برجای می گذارد.
ملاهادی سبزواری (۱۲۱۲-۱۲۸۹ هجری قمری) متخلص به «اسرار»، حکیم،عارف و شاعر شیعی عصر قاجار و بزرگترین فیلسوف قرن سیزدهم، که در سبزوار متولد شد و در همانجا درگذشت. او گرچه مکتب مستقلی در فلسفه ندارد و بیشتر نظریه فلسفی ملا عبدالرزاق لاهیجی و ملا صدرا را توضیح و شرح داده است، اما منظومه او دوره کامل منطق و فلسفه است و جایگاه مهمی در مکتب صدرائی دارد. او هرچند یکی از مهمترین شارحان فلسفه صدرائی است اما اختلاف نظرهایی نیز با او دارد؛ از جمله در علم خدا به ذات خویش، حادث بودن عالم امر، تفاوت حرکت با تحریک، جوهر دانستن برخی اقسام علم، قول به “معاد جسمانی و روحانی". منظومه مشهورترین اثر اوست که در آن حکمت و منطق را به نظم درآورده است.
حدیث (1) امام على عليهالسلام:
شيعَتُنَا المُتَباذِلونَ فى وِلايَتِنا، اَلمُتَحابّونَ فى مَوَدَّتِنا اَلمُتَزاوِرونَ فى اِحياءِ اَمرِنا اَلَّذينَ اِن غَضِبوا لَم يَظلِموا وَ اِن رَضوا لَم يُسرِفوا، بَرَكَةٌ عَلى مَن جاوَروا سِلمٌ لِمَن خالَطوا؛
شيعيان ما كسانىاند كه در راه ولايت ما بذل و بخشش مىكنند، در راه دوستى ما به يكديگر محبت مىنمايند، در راه زنده نگه داشتن امر و مكتب ما به ديدار هم مىروند. چون خشميگين شوند، ظلم نمىكنند و چون راضى شوند، زياده روى نمىكنند، براى همسايگانشان مايه بركتاند و نسبت به همنشينان خود در صلح و آرامشاند.
كافى، ج 2، ص 236، ح 24
حدیث (2) امام حسين عليه السلام :
إنَّ شيعَتَنا مَن سَلِمَت قُلوبُهُم مِن كُلِّ غِشٍّ وَغِلٍّ وَدَغَلٍ؛
بى گمان شيعيان ما دل هايشان از هر خيانت، كينه،وفريبكارى پاك است.
بحارالانوار، ج68، ص156، ح#11
شیعه در لغت به معنای پیروان و یاران آمده و در اصطلاح به کسانی گفته می شود که جانشینی پیغمبر اکرم (ص) را حق اختصاصی خانواده رسالت می دانند و در معارف اسلامی پیرو مکتب اهلبیت (ع) می باشند.
به کسانی شیعه می گویند که قائل به امامت حضرت علی(ع) از طریق نص و وصیت پیغمبر(ص) می باشند و معتقدند که امامت از فرزندان او خارج نشده است و می گویند پیشوایی مسلمین امری نیست که مربوط به اجماع امت باشد و امری مهمل نمی باشد که رسول اکرم (ص) درباره اش وصیتی نکرده و به فرد مورد اعتماد خود واگذار ننموده باشد. شیعیان عصمت از کبائر و صغائر را برای ائمه ثابت می دانند و تولی و تبری را جز در حال تقیه عملاً و قولاً واجب می دانند.
نام شیعه علی(ع) و شیعه اهل بیت(ع) در سخنان حضرت رسول اکرم (ص) بسیار دیده می شود ام سلمه می گوید رسول خدا(ص) فرمود: «شیعة علی هم الفائزون یوم القیامة» یعنی پیروان علی تنها کسانی هستند که در روز قیامت اهل نجاتند [i] این حدیث در جوامع حدیثی اهل سنت نیز نقل شده است.#
1- نظم در عبادت
عبادت پیامبر(ص) از نظم خاصی برخوردار بود. از عایشه نقل شده است که شبها بر بالین پیامبر مسواک نهاده میشد و مکرر مسواک میزد چون برای نمازشب برمیخاست نخست مسواک میزد، سپس وضو میگرفت.[3] در مورد نماز شب پیامبر(ص) هم از وی پرسیده شد گفت: معمولاً پس از نماز عشاء در آغاز شب میخوابید و سپس بر میخاست و نماز میگزارد. چون نزدیک سحر میشد نماز وتر خود را میگزارد و آنگاه در بستر خود میآرمید همین که آوای اذان میشنید شتابان از جای بر میخاست و برای نماز صبح به سوی مسجد بیرون میشد.[4] روایتی هم از عاصم بن ضمره از علی(ع) است که در مورد نمازهای مستحبی روزانه پیامبر پرسید علی(ع) فرمود: هر گاه خورشید از سوی خاور چندان بالا میآمد که به هنگام نماز عصر همان اندازه به سوی باختر فرو نشسته است، دو رکعت میگزارد و هرگاه خورشید، نزدیک به نیم روز میرسید، نزدیک ظهر چهار رکعت میگزارد، آن گاه اندکی پیش از نماز ظهر چهار رکعت میگزارد و پس از نماز ظهر دو رکعت نماز میخواند و پیش از نماز عصر هم چهار رکعت نماز میخواند.[5]
2- نظم در ابلاغ رسالت خویش
سیر مراحل دعوت پیامبر(ص) به اسلام نشان از آن دارد که ایشان با یک برنامهریزی از پیش تعیین شده که البته ناشی از امر خداوند است به ابلاغ رسالت خویش پرداخت.
دعوت ایشان چند مرحله داشت؛ در مرحله اول، دعوت، نهانی و به مدت سه سال بود.[6] مرحله دوم دعوت آشکار که از ابتدا از اقوام خود بود.[7] «و أنذر عشیرتک الاقربین»[8] مرحله سوم، دعوت آشکار و عمومی بود. «فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین»[9] بر آنچه دستور یافتهای آشکار کن و از مشرکان روی برتاب.
در مراحل بعد نیز پیامبر(ص) با پیمانهای عقبه اول و دوم رسالتهای خود را در مکانهای دیگر ابلاغ کرد.[10] انتخاب دوازده نفر نقیب هم در همین راستا بود.[11]
3- نظم در ظاهر
یکی از شاخصههای نظم در امور فردی توجه به آراستگی ظاهری است. پیامبر(ص) به آینه نگاه میکرد، موی سر را صاف میکرد و شانه میزد و این کار را نه تنها برای خانواده خود بلکه برای یارانش نیز خود را میآراست؛[12] ایشان در مسافرت هم به نظم ظاهری خود توجه داشتند و پیوسته پنج چیز را با خود همراه داشت؛ آیینه، سرمهدان، شانه، مسواک و قیچی.[13]
ایشان در مورد نظم در امور منزل نیز سفارشهایی کردند؛ پیامبر(ص) میفرماید: خانه شیطانها(آلودگیها) در منزلتان خانه عنکبوت است[14] و در روایتی دیگر میفرماید: خاکروبه را پشت در نریزید که جایگاه شیطان است.[15]
یکی دیگر از مسائلی که موجب نظم در زندگی شخصی پیامبر(ص) میشد نامگذاری اشیاء بر وسایل شخصی بود؛ از اخلاق حضرت بود که حیوانات، اسلحه و اثاث خود را نامگذاری میکرد.[16]
ولادت و کودکی
خواجه نصیرالدین در ۱۱ جمادیالاول سال ۵۹۷ ق در طوس به دنیا آمد و در آنجا پرورش یافت. به همین دلیل مشهور به «طوسی» شد. اصل او از «جهرود» است که امروزه جهرود[۱] گفته میشود و از توابع قم در محلی به نام وشاره است.[۲]
خواجه نصیر در کودکی قرآن، صرف، نحو و آداب را فرا گرفت. (از اولین اساتید وی، جدش محمد بن حسن در فقه و حدیث و داییاش نورالدین علی بن محمد شیعی در منطق و حکمت بودند.) [۳] سپس، با راهنمایی پدر، نزد کمال الدین محمد ریاضیات آموخت، آن گاه نزد پدر خود علوم حدیث، روایت و فقه را فرا گرفت. در همین دوران که خواجه در ابتدای جوانی بود شاخه های مختلف ریاضیات (حساب، هندسه و جبر) را نیز به حد کمال فرا گرفت.
بعد از وفات پدر، به وصیت وی به هر مکانی که استاد شایستهای در آنجا اشتغال دارد، مهاجرت کرد. بههمین جهت به نیشابور که در آن زمان محل اجتماع علما و دانش پژوهان بود، مسافرت کرد و در حلقه درس سراجالدین قمری، قطبالدین سرخسی، فرید الدین داماد، ابوالسعادات اصفهانی و دیگران شرکت کرد. همچنین با فریدالدین عطار در این شهر ملاقات کرد.[۴]
حمله اول مغول و حضور در قلعههای اسماعیلی
در زمانی که خواجه نصیر در نیشابور حضور داشت، مغولان به فرماندهی چنگیز حمله نخست خود را آغاز کردند و خونریزی و کشتار شدیدی به راه انداختند. سلطان محمد خوارزم شاه در برابر آنان شکست خورد و پس از او مقاومتها هیچ سودی نبخشید. شهرها یکی پس از دیگری سقوط کردند و مردم از شهرها گریختند و روی به شهرهای دورتر یا قلعههای محکمتر آوردند.[۵] تنها نیروی مقاوم در برابر حملات مغولان، قلعههای اسماعیلیان بود. در حالی که شهرهای خراسان و نیشابور به طور کامل به دست مغولان افتاده بود، این قلعهها سالهای طولانی مقاومت کردند و تسلیم مغولان نشدند.[۶]
در آن زمان، محتشم ناصرالدین عبدالرحیم بن ابی منصور از سوی رهبر اسماعیلیان، علاءالدین محمد، به فرمانروایی قلعههای اسماعیلیان در خراسان گماشته شده و در قهستان بود. ناصرالدین خود از فضلای دوران بود و به علما توجهی ویژه داشت. شهرت خواجه نصیر به او رسیده بود و جایگاه علمی او را میشناخت، از این روی او را به قهستان دعوت کرد، خواجه که در اثر حملات مغول آواره شده بود، فرصت را مغتنم شمرد و به قهستان مسافرت کرد.
تمبر یادبود خواجه نصیرالدین طوسی چاپ شده از سوی اداره پست ایران.
در این دوره، به درخواست ناصرالدین یکی از کتابهای ابوعلی مسکویه رازی را به فارسی ترجمه کرده، مطالبی بدان افزود و آن را به نام ناصر الدین، اخلاق ناصری نامید. پس از مدتی، کتابی در علم هیئت به نام «الرسالة المعینیة»، به نام معین الدین بن ناصرالدین، نامید.
خانه تکانی دل و روح و امید به بهبودی
بزرگ ترین نعمت برای یک بیمار موضوع امید به بهبودی اوست و اگر بیمار از بهبودی خود مأیوس و نومید گردید ، چه بسا با اجل زودرسی از بین برود و قبل از اجل جان بسپارد در صورتی که امید به بهبودی در روح و روان او انبساطی پدید آورده و قوای درونی را برای راندن بیماری آماده می سازد.
فرد گنهکار، یک بیمار روحی است، اگر از مغفرت و آمرزش خدا مأیوس گردد و در زندگی آینده هیچ نوع روزنه امیدی را مشاهده نکند ، هرگز به فکر اصلاح و پاکی خویش نمی افتد و نه تنها از گناهان دیرینه خویش ابراز ندامت نکرده و دست برنمی دارد ، بلکه روز به روز پشت او از بار سنگین گناه سنگین تر و پرونده زندگی او سیاه تر می گردد.
یکی از نعمت های بزرگ الهی نسبت به بندگان خود این است که راه بازگشت را به روی بندگان خود بازگذارد و خود را توّاب و توبه پذیر معرفی کرده است. (70/ فرقان)
نوید توبه در خانه تکانی دل و روح
از نظر روانی نوید توبه بزرگ ترین عامل برای پاکسازی روح از هر نوع آلودگی در آینده زندگی است و اگر چنین نویدی در کار نبود هیچ فردی به فکر پاکی در ادامه زندگی نمی افتاد همه افراد از یک منطق عامیانه “آب که از سر برفت چه یک نی و چه صد نی” پیروی نموده و روز به روز هم پرونده آنان قطورتر می شود.
به سبب اهمیتی که توبه در پاک سازی محیط و سعادت انسان دارد ،
85 بار در قرآن وارد شده است قرآن گروه شرک را به عذابی شدید تهدید می کند.(69 ، فرقان)
ولی بلافاصله روح رجا و امید را در کالبد آنان دمیده و نوید می دهد که با انجام دادن سه عمل می توانند محیط زندگی را پاک سازند و آثار گناهان پیشین را محو و نابود سازند.
إِلَّا مَن تَابَ “به سعی خدا بازگردد و از کارهای زشت خویش در گذشته جدا پشیمان شود.
بزرگ ترین نعمت برای یک بیمار موضوع امید به بهبودی اوست و اگر بیمار از بهبودی خود مأیوس و نومید گردید چه بسا با اجل زودرسی از بین برود و قبل از اجل جان بسپارد در صورتی که امیدبه بهبودی در روح و روان او انبساطی پدید آورده و قوای درونی را برای راندن بیماری آماده می سازد
و آمَنَ “دست از شرک بردارد و به خدای یگانه ایمان بیاورد
حدیث روز/ دادخواهی از ستمگران در دعای امام سجاد(ع)
امام سجاد علیه السلام در بخشی از دعای چهاردهم صحیفه سجادیه فرمودهاند: خدايا، جز در پيشگاه تو دادخواهي نميكنم، و از هيچ داوري جز تو ياري نميخواهم؛ هرگز! پس بر محمد و خاندانش درود فرست و دعايم را به اجابت رسان و دادخواهيام را به دگرگون شدنِ حالِ من پايان ده.
مشرق- حضرت زینالعابدین امام سجاد علیهالسلام: خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست و به نيروي خويش آن را كه بر من ستم كند و با من دشمني ورزد، از ستم بازدار، و به قدرت خود، سرسختياش را در هم شكن، و او را به گرفتاريهايش سرگرم ساز، و پيش دشمنانش ناتوان گردان.
خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست و مگذار كه او بر من ستم روا دارد، و مرا در برابر او به نيكي ياري فرما، و از پرداختن به كارهايي چون كارهاي او و درافتادن به حال و روزي كه او دارد. نگاه دار.
خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست، و هم اينك مرا بر دشمنم چنان ياوري كن كه با آن طوفانِ خشم من فرو نشيند و كارِ انتقام من از او تمام شود.
خدايا، بر محمد و خاندانش درود فرست و به جاي آن ستم كه او بر من كرده، بخشايش خود را نصيب من فرما، و به جاي بدرفتاريهايش، بر من رحمت آور، كه هر ناخوشايندي در برابر خشم تو ناچيز است، و هر مصيبتي در برابر غضب تو آسان.
خدايا، همچنان كه ستم ديدگي را در چشم من بد آراستهاي، مرا از ستمگري نيز رويگردان كن.
خدايا، جز در پيشگاه تو دادخواهي نميكنم، و از هيچ داوري جز تو ياري نميخواهم؛ هرگز! پس بر محمد و خاندانش درود فرست و دعايم را به اجابت رسان و دادخواهيام را به دگرگون شدنِ حالِ من پايان ده.
خدايا، مرا به نااميدي از دادگري خويش ميآزماي، و آن كه را بر من ستم روا ميدارد، به ايمن شدن از كيفر خود امتحان مكن، تا در ستمگري بر من پاي فشارد و به زور حقّم را باز ستاند. به زودي آنچه را به ستمكاران وعده دادهاي، براي او پيش آور، و آن مژدهي اجابت كه به درماندگان دادهاي، دربارهي من به انجام رسان.
(۱) ای آن که اخبار شِکوهکنندگان بر تو مخفی نیست، (۲) ای آن که سرگذشت ستمدیدگان نزد تو نیازی به شهادت شاهدان ندارد، (۳) ای آن که دوران رسیدن یاری تو به ستمدیدگان نزدیک است، (۴) ای آن که مددکاریات از ستمگران دور است، (۵) ای خدای من، تو میدانی از فلانی فرزند فلانی به من آن رسیده که از آن نهی نمودهای، و پرده حرمتم را که بر او ممنوع ساخته بودی دریده، او از باب طغیان در نعمتت، و بیاعتنایی به عقابت بر من تاخته، (۶) بار خدایا بر محمد و آلش درود فرست، و ستمکننده بر من و دشمنم را با قوّت خود از ستم بر من بازدار، و با قدرت خود تندی و بُرّایی او را بر من بشکن، و او را به خودش مشغول دار، و در برابر آن که با او به دشمنی برمیخیزد ناتوان ساز. (۷) بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و ستمکار را رخصت ستم بر من مده، و مرا در برابرش نیکو یاری کن، و مرا از ارتکاب نظیر کارهای او حفظ کن، و در حالتی مانند حالت او قرار مده. (۸) بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و مرا در برابر دشمنم نصرتی بیدرنگ عنایت کن، تا طوفان خشمم نسبت به او فرو نشیند، و داد دلم را از او بگیرد. (۹) بارخدایا بر محمد و آلش درود فرست، و عفو و بخششت را در برابر ستم او به من عطا کن، و بجای سوء رفتار او با من رحمتت را پاداشم قرار ده، زیرا هر ناخوشایندی در برابر ترس از قهر تو ناچیز است، و هر مصیبتی پیش خشم تو آسان. (۱۰) بارالها همانطور که ستمکشی را در نظرم ناخوشایند ساختی مرا نیز از ستمکاری حفظ فرما. (۱۱) بارالها به احدی غیر تو شکایت نکنم، و از هیچ حاکمی جز تو یاری نمیجویم، حاشا که چنین کنم، پس بر محمد و آلش درود فرست، و دعایم را به اجابت برسان، و شکایتم را به تغییر وضع کنونی مقرون ساز. (۱۲) بارخدایا مرا به ناامیدی از عدل خود آزمایش مکن، و دشمن را به ایمنی از کیفرت امتحان منمای، تا بر ستم بر من اصرار ورزد، و بر حقّم مستولی شود، و بههمین زودی اورا بهآنچه ستمکاران را بدان تهدید نمودهای آشنا کن، و مرا به اجابتی که به بیچارگان وعده دادهای آگاهی ده، (۱۳) بارالها بر محمد و آلش درود فرست، و مرا به پذیرفتن هر سود و زیانی که دربارهام مقدّر کردهای موفق کن و مرا به آنچه از دیگری برای من و از من برای دیگری میستانی خشنودی ده، و به راستترین راهم رهنمون شو، و به سالمترین کار بگمار. (۱۴) بارالها اگر خیر مرا در آن بدانی که گرفتن حقّم به تأخیر افتد، و انتقام از کسی که بر من ظلم روا داشته تا روز روشنشدنِ حق از باطل و جایگاه فراهمآمدن مدعیان (یعنی روز محشر) متروک مانَد، پس بر محمد و آلش درود فرست و مرا از جانب خود به نیت صادقانه و صبر همیشگی یاری فرما (۱۵) و از رغبت ناشایسته و آزمندی اهل حرص پناه ده، و نقشی از ثوابی که برای من ذخیره نمودهای، و جزاء و عقابی که برای دشمنم آماده کردهای در دلم مصوّر فرما و آن را وسیلهای برای خرسندی من به قضایت و اطمینانم به آنچه به جهت من اختیار کردهای قرار ده (۱۶) ای پروردگار جهانیان دعایم را مستجاب کن، زیرا که تو صاحب فضل عظیمی، و بر هر کاری توانایی.
یکی از وقایع مهم تاریخ معاصر ایران، کودتای سوم اسفند 1299 رضاشاه است که دولت انگلیس به دلایلی چند همچون تصویب نشدن قرارداد 1919 در مجلس، جلوگیری از نفوذ روسیه کمونیستی در ایران و حفظ منافع خود در هندوستان، نقش اصلی را در آن ایفا کرد. دولت انگلیس ابتدا سیدضیاءالدین طباطبایی را به عنوان مهره اصلی در نظر گرفت و مقدمات کودتا را با مشورت و مذاکره با وی فراهم آورد. سپس رضا میرپنج را به عنوان فرمانده قزاق ها انتخاب کرد. سرانجام در سحرگاه سوم اسفند 1299، قزاق ها به فرماندهی رضاخان میرپنج وارد تهران شدند و با مختصر زدوخوردی با ژاندارمری، تهران را براساس تبانی های قبلی تصرف کردند. سپس کودتاچیان تصمیم های بعدی خود را مثل انتشار اعلامیه هایی با مضمون اعلام حکومت نظامی، دستگیری افراد مورد نظر، لغو ظاهری قرارداد 1919 و… به اجرا درآوردند.
خودباوری یا اعتماد به نفس یکی از شرایط روحی است که شخص در آن بخاطر تجربههای قبلی، به تواناییها و استعدادهای خود در موفقیت انجام کارها بطور موفقیتآمیز اعتماد و باور دارد. خصوصیت دارا بودن اعتمادِ به خویشتن نقش حیاتی در توسعه و پیشرفت و موفقیتهای یک فرد ایفا میکند.[۱] پژوهشگران دریافتند که برخلاف آنچه تصور میشود، اعتماد به نفس کودکان تا سن پنج سالگی به طور کامل شکل میگیرد. محققان آمریکایی میگویند کودکان زمانی که پنج ساله میشوند، از احساس اعتماد به نفسی برخوردار هستند که به لحاظ تکامل با بزرگسالان قابل مقایسه است. تاکنون گمان میرفت که کودکان تا پیش از رسیدن به سنی که به دبستان بروند، کم سن و سال هستند و نمیتوانند احساس منفی و یا مثبت نسبت به خود داشته باشند.[۲]
رابطهٔ والدین سختگیر و اعتماد به نفس اشخاص
براساس اعلام روانشناسان، روشهای سختگیرانه والدین منجر به کاهش اعتماد به نفس در فرزندانشان میشود چرا که این امر باعث عدم قدرت تصمیم گیری فرد و در شرایط گوناگون او را به چالش میکشد.[۳]
اعتماد به نفس عامل اکتسابی است که از بدو تولد پایههای آن در ذهن هر یک از انسانها گذاشته و با مرور زمان این امر گستردهتر و عمیقتر میشود. متأسفانه در بسیاری از خانوادههای سنتی چون مهمترین مسئله برای والدین حرفشنوی و تسلیم بله بودن فرزندان میباشد، اغلب با ایجاد محدودیتهای غیر ضروری و مشکل آفرین، مانع رشد اعتماد به نفس در کودکانشان شده که همین امر در بزرگسالی باعث عدم خودباوری و اتکای به نفس در ایشان میشود.
تکنیکهای ساده برای افزایش اعتماد به نفس
با اعتماد رفتار کنید: سرتان را بالا نگه دارید، قوز نکنید و صاف بنشینید، کمی شانههایتان را عقب ببرید تا کمرتان صاف باشد و مستقیم به مخاطبتان نگاه کنید.
لباس مناسب بپوشید: زمانی که ظاهر مناسبی دارید احساس بهتری نیز خواهید داشت. اگر لباس و وسایلی انتخاب کنید که مناسب شما باشند، مطابق با شغل و سبک زندگیتان باشند و باعث شوند احساس خوبی داشته باشد، ناخوداگاه اعتماد بهنفستان افزایش مییابد.
با قاطعیت صحبت کنید: سخنرانان بزرگ با اطمینان و قاطعیت و با لحنی ثابت و ریتمیک حرف میزنند.
مثبتاندیش باشید: انرژی مثبت منجر به شکلگیری نتایج مثبت میشود، پس نیمهی پر لیوان را ببینید و ذهنتان را بر فعل توانستن متمرکز کنید.
فعالیت کنید: بیتحرکی و انجام ندادن هیچ کاری، ترس و شک را افزایش میدهد و در مقابل فعالیت اعتماد و شجاعت را بیشتر میکند.
آماده باشید: آمادگی مانع عملکرد ضعیف میشود؛ آمادگی بیشتر باعث میشود نسبت به قابلیتها و تواناییهای خود اعتماد و اطمینان بیشتری داشته باشید.[۴]
مهارت های ضروری برای همسر داری
وقتی زندگی مشترک شروع می شود، زن و مرد هر یک به نوبه ی خود آگاهانه یا ندانسته متعهد می شوند که برای ایجاد و داشتن زندگی مشترک شاد و پرطراوت در کنار هم تلاش کنند. در زندگی مشترک، هر چند خیلی از عوامل بیرونی را نمی توان کنترل کرد و…………
رمز و راز همسرداری
وقتی زندگی مشترک شروع می شود، زن و مرد هر یک به نوبه ی خود آگاهانه یا ندانسته متعهد می شوند که برای ایجاد و داشتن زندگی مشترک شاد و پرطراوت در کنار هم تلاش کنند.
در زندگی مشترک، هر چند خیلی از عوامل بیرونی را نمی توان کنترل کرد و هم چنین برای بسیاری از زوج ها، انتخاب و برداشت از رویدادهای پیرامون، ناآگاهانه و ناهوشیارانه است اما:
زوج هایی که دارای آگاهی و مهارت های لازم هستند و می توانند بر ذهن خود مدیریت کنند، باورهای مثبت را جایگزین باورهای منفی می کنند و در بیشتر موارد از مسائل، آگاهانه و هوشیارانه برداشت مثبت می نمایند و رابطه ی زناشویی خود را رضایت بخش تر و جذاب تر و بالنده تر می سازند.
زوج های موفق معتقدند که باورها، اندیشه ها، گفتار و رفتارشان را خود انتخاب می کنند و همه ی عملکردهای شان، بازتاب انتخاب های درست یا اشتباه و آگاه یا ناآگاه خودشان است. آنان عقیده دارند که کیفیت زندگی مشترک و زناشویی شان، همان چیزیست که یا خواستار آن بوده و یا زیربار آن رفتهاند و مسۆولیت آن را برعهده گرفته و نتایج مربوطه را می پذیرند و درصورت اشتباه، اقدام به جبران آن می کنند. این زوج ها به راحتی احساس های خود را بروز می دهند و با مذاکره و احترام گذاشتن به نظرات یکدیگر و درک همدیگر، زندگی مشترک شان را در مسیری رضایت بخش و جذاب قرارمی دهند.
در هر پیش آمدی اگر بدانیم که من، شما و هر زن و شوهری در برابر حوادث و گزینه های زندگی خود مسۆولیم و حق انتخاب داریم و هر پیش آمدی را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قراردهیم، مغز بیش تر فعالیت می کند و هرچه مغز بیش تر کار کند، مسائل مان بهتر حل می شود. بنابراین با ارتقای آگاهی، تمرین، تکرار و استفاده ی بیش تر از مغز، می توان به موقع و به درستی اقدام کرد و در هر شرایطی آگاهانه تر، خلاقانه تر، مهربانانه تر، همدلانه تر و جسورانه تر تصمیم گرفت و کنش یا واکنش نشان داد.
اگر در یک ارتباط زن شوهری مسیرهای انتخابی، مثبت، سازنده و درست باشد، به احساس ها، گفته ها و نیازهای هم توجه کنند، در هر شرایطی مسۆولیت پذیر باشند، رفتار همدلانه و عاشقانه ای با هم داشته باشند، با حفظ حرمت همدیگر و با انعطاف پذیری و صداقت، درخواست ها و پیشنهادها یی جهت بهتر ساختن زندگی مشترک ارائه دهند، در برابر موانع و مشکلات مسۆولانه و با جدیت اقدام نمایند و با صراحت و روراستی، اندیشه ها و احساس های خود را بیان و همدیگر را بهتر درک کنند، می توانند به تداوم زندگی مشترک رضایت بخش، کمک شایانی نمایند.
در ادامه تعدادی از روشهای برخورد زوجین موفق به شما عزیزان هم پیشنهاد می گردد:
خواستههایتان را به روشنی بیان کنید: زندگی مشترک یک بازی که بر پایه حدس و گمان باشد، نیست. بسیاری از مردم، اعم از مرد و زن از بیان صریح خواستههای خود بیم دارند و در نتیجه بر آنها سرپوش میگذارند و نتیجه این پنهانکاری، نومید شدن از رسیدن به خواستههایشان و خشم گرفتن بر همسری است که از برآورده کردن خواستههای ناگفته آنان کوتاهی کرده است. ایجاد روابط صمیمی با همسر، بدون صداقت و درستی در گفتار و کردار امکانپذیر نیست. به یاد داشته باشید که همسرتان فکرخوان شما نیست، یعنی علم غیب پی بردن به درون و افکار شما را ندارد.
بهخود و همسرتان به چشم یک تیم دو نفره بنگرید: یعنی اینکه هر دوی شما، انسانهای منحصر به فردی هستید با نگرشها و توانمندیهای متفاوت؛ و همین تفاوتها بیانگر ارزشمند بودن شما بهعنوان یک تیم است.
مسائل را به موقع حل کنید: اجازه ندهید وجودتان انباشته از خشم شود. تقریبا هر اشتباه یا مشکلی که در روابط زناشویی روی میدهد میتواند به احساسات دو طرف آسیب برساند، آنها را رودرروی هم قرار دهد و در نتیجه آنها را از هم دور و یا حتی دشمن کند.
گوش کنید، صادقانه گوش کنید: بدون هیچ داوری، به نگرانیها و گلههای همسرتان گوش دهید. بیشتر وقتها، فقط و فقط داشتن کسی که به حرفها و درددلهای ما گوش کند، تنها چیزی است که برای حل مسائلمان نیاز داریم. درک یکدیگر در زندگی مشترک، حیاتی است.سعی کنید به مسائل دنیای پیرامون خود از منظر چشم همسرتان نگاه کنید، دنیا را فقط از دریچه چشم خودتان نبینید.
برای حفظ روابط صمیمانه با همسرتان، کوشا باشید: یکرنگی و یکدلی اتفاقی به وجود نمیآید. در نبود این یکرنگی و یکدلی، انسانها از هم دور میشوند و روابطشان آسیب میبیند. داشتن روابط موفق، مستلزم سالها توجه مستمر است.#
وصیه های آیت الله بهجت برای موفقیت در زندگی و آرامش دنیوی و اخروی به همراه برخی از وصایای آیت الله سید علی قاضی (ره) همچون گنجینه هایی هستند که در این مطلب گردآوری شده اند.
نماز
شما را سفارش می کنم به اینکه نمازهایتان را در بهترین و با فضیلت ترین اوقات آنها به جا بیاورید و آن نمازها با نوافل، 51 رکعت است؛ پس اگر نتوانستید، 44 رکعت بخوانید و اگر مشغله های دنیوی نگذاشت آنها را به جا آورید، حداقل نماز توابین را بخوانید [نماز اهل انابه و توبه هشت رکعت هنگام زوال است.]
مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله بهجت از ایشان نقل می کنند که می فرمودند:«اگر کسی نماز واجبش را اول وقت بخواند و به مقامات عالیه نرسد مرا لعن کند.»
مرحوم آقای سید هاشم رضوی هندی می فرمایند:روزی یکی را به محضر آقای قاضی آوردند که مثلا آقا دستش را بگیرد و راهنمایی اش کند. مرحوم آقای قاضی فرموده بودند:«به این آقا بگویید که نماز را در اول وقت بخواند.» بعد معلوم شد که آن آقا وسواس در عبادات داشته و نماز را تا آخر وقت به تأخیر می انداخته است.
اما وصیت های دیگر، عمده آنها نماز است. می فرمودند نماز را بازاری نکنید اول وقت به جا بیاورید با خضوع و خشوع. اگر نماز را تحفظ کردید همه چیزتان محفوظ می ماند و تسبیح صدیقه کبری سلام الله علیها که از ذکر کبیر به شمار می آید و آیت الکرسی در تعقیب نماز ترک نشود.
دعای قنوت نماز
آقای قاضی می فرمودند این دعا را در قنوت نماز بخوانید:«اللهم ارزقنی حبّک و حبّ ما تحبه، و حبّ من یحبّک، والعمل الذی یبلغنی إلی حبّک واجعل حبّک احبّ الاشیاء إلی.» خداوندا محبت خود را و محبت کسانی را که دوست داری و محبت کسی که تو را دوست دارد و عملی که مرا بسوی محبتت برساند را ؛ روزی ما بفرما و محبت خود را محبوب ترین چیزها نزد ما قرار بده.
قرآن
آیت الله نجابت می فرمودند:آیت الله میرزا علی قاضی به مرحوم آیت الله شیخ علی محمد بروجردی (از شاگردان برجسته آقای قاضی) فرموده بودند که:«هیچ گاه از قرآن جدا مشو و ایشان تا آخر عمر بر این سفارش آقای قاضی وفادار و پایبند بود. هر وقت از کارهای ضروری و روزمره فارغ می شد، قرآن می خواند و با قرآن بود.»
آقای سید محمد حسن قاضی می فرمایند:«چند سفارش ایشان عبارت است از:اول روخوانی قرآن، می فرمودند قرآن را خوب و صحیح بخوانید.
توصیه دیگر ایشان راجع به دوره تاریخ اسلام بود. می فرمودند یک دوره تاریخ اسلام را از ولادت حضرت پیغمبر(صلی الله و علیه وآله) تا 255 هـ.ق یا 260 هـ.ق بخوانید. و بعد از عمل به این ها می فرمودند برو نمازشب بخوان!»
آیت الله قاضی در نامه ای به آیت الله طباطبایی می فرمودند:«دستورالعمل، قرآن کریم است؛ فیه دواء کل دواء و شفاء کل عله و دوا کل غله علماً و عملاً و حالاً. آن قره العیون مخلصین را همیشه جلوی چشم داشته باشید و با آن هادی طریق مقیم و صراط مستقیم سیر نمایید و از جمله سیرهای شریف آن قرائت است به حسن صورت و آداب دیگر، خصوص در بطون لیالی…»
و نیز:«بر شما باد به قرائت قرآن کریم در شب با صدای زیبا و غم انگیز، پس آن نوشیدنی و شراب مۆمنان است. تلاوت قرآن کمتر از یک جزء نباشد.»
نماز شب
«اما نماز شب پس هیچ چاره و گریزی برای مومنین از آن نیست، و تعجب از کسی است که می خواهد به کمال دست یابد و در حالی که برای نماز شب قیام نمی کند و ما نشنیدیم که احدی بتواند به آن مقامات دست یابد مگر به وسیله نماز شب.»
علامه طباطبایی می فرمودند:«چون در نجف اشرف برای تحصیل مشرف شدم، از نقطه نظر قرابت و خویشاوندی گاه گاهی به محضر مرحوم قاضی شرفیاب می شدم تا یک روز در مدرسه ای ایستاده بودم که مرحوم قاضی از آن جا عبور می کردند. چون به من رسیدند، دست خود را روی شانه من گذاردند و گفتند:ای فرزند! دنیا می خواهی نماز شب بخوان، آخرت می خواهی نماز شب بخوان!»
حاج سید هاشم حداد می فرمودند:«مرحوم آقا خودش این طور بود و به ما هم این طور دستور داده بود که در میان شب وقتی برای نماز شب برمی خیزید، چیز مختصری تناول کنید، مثلاً چای یا دوغ یا یک خوشه انگور یا چیز مختصر دیگری که بدن شما از کسالت بیرون آید و نشاط برای عبادت داشته باشید.»
کلید موفقیت در توسل به ائمه أطهار (علیهم السلام)
آیت الله سید علی آقا قاضی در یکی از نامه هایش چنین مرقوم فرمودند:«…. و تمام طرق …. توسل به ائمه أطهار(علیهم السلام) و توجه تام به مبدأ است. چونکه صد آمد، نود هم پیش ما است. با دراویش و طریق آنها کاری نداریم. طریقه، طریقه علما و فقها است، با صدق و صفا.»
معجزات توسل به حضرت سیدالشهدا (علیه السلام)
محال است انسانی به جز از راه سیدالشهدا علیه السلام به مقام توحید برسد. سریان فیوضات و خیرات از مسیر حضرت سیدالشهدا علیه السلام است و پیشکار این فضیلت هم حضرت قمر بنی هاشم ابالفضل العباس علیه السلام است.
دعا برای فرج امام زمان (علیه السلام)
از آن چیزها که بسیار لازم و با اهمیت است دعا برای فرج حضرت حجت ـ صلوات الله علیه ـ در قنوت نماز وتر است بلکه در هر روز و در همه دعاها.
دل هیچ کس را نرنجانید!
دیگر آن که، گر چه این حرفها آهن سرد کوبیدن است، ولی بنده لازم است بگویم اطاعت والدین، حسن خلق، ملازمت صدق، موافقت ظاهر با باطن و ترک خدعه و حیله و تقدم در سلام و نیکویی کردن با هر برّ و فاجر، مگر در جایی که خدا نهی کرده. الله الله الله که دل هیچ کس را نرنجانید!
دعای رفع ناراحتی های روحی
آن مرحوم در هنگام اضطراب و ناراحتی های روحی، خواندن این کلمات را سفارش می کردند:«لا اله الا الله وحده لا شریک له، له الحمد و له الملک و هو علی کل شیء قدیر، أعوذ بالله من همزات الشیاطین و أعوذ بک ربی من أن یحضرون إن الله هوالسمیع العلیم:هیچ معبودی جز خداوند یکتای بی شریک وجود ندارد و ستایش و حکومت مخصوص اوست و او بر هر کاری تواناست. از وسوسه های شیاطین به خدا پناه می برم و به تو پناه می برم ای پروردگارم از این که نزد من حاضر شوند. همانا خداوند شنوا و داناست.»
حق الناس
آیت الله نجابت نقل می کند:وقتی که بنده مشرف شدم خدمت ایشان فرمودند:«هر حقی که هر کس بر گردن تو دارد باید ادا کنی. خدمت ایشان عرض کردم:مدتی قبل در بین شاگردهایم که نزد بنده درس طلبگی می خواندند، یکی خوب درس نمی خواند. بنده ایشان را تنبیه کردم. اذن از ولیّ او هم داشتم در تربیت. در ضمن این جا هم نیست که از او طلب رضایت کنم. می فرمودند:«هیچ راهی نداری، باید پیدایش کنی. گفتم آدرس ندارم، گفتند باید پیدا کنی.
آقای قاضی فرمودند:هر حقی که برگردنت باشد تا ادا نکنی باب روحانیت، باب قرب، باب معرفت باز شدنی نیست. یعنی این ها همه مال حضرت احدیت است. و حضرت احدیت رضایت خود را در راضی شدن مردم قرار داده است.
حوزه و روحانیت ازمنظررهبری، راخواندم سرتاسر مطالبی بود قابل استفاده ومفید برای طلاب احساس می کنم حداقل نقلش برای بعضی ها مفید به نظر برسد بدون هیچ مقدمه ای فقط تکه هایی از آنها را می آورم:
1) زهد و پارسایی:
برادران عزیز، طلاب و فضلا بدانید که آبروی ما در بین ملت خودمان و در جهان، به بی اعتنایی ما به زخارف دنیوی است. (1).
اکثریت علمای دین، جزو قشرهایی بودند که زندگی آنها، زندگی پایینتر از متوسط بود. . .. علما، این را شأن خودشان می دانستند که از اسراف، دوری کنند در عرف روحانیون و علما، همواره این حرف بوده که فلان کار، باب زندگی ما نیست. بعضی از مظاهر مثلا معمولی که شاید برای قشرهای دیگر معمولی بود اما برای علما اسراف به حساب می آمد و می گفتند که این مناسب زندگی ما نیست. همین روش، موجب محبوبیت علما در میان قشرهای گوناگون مردم بوده است. (2).
امروز بیش از همیشه روحانیون بایستی از تنعمات و رفاه مادی پهلو تهی کنند. … این تجافی، امروز برای ما وظیفه است؛ چون ما الگوییم. آن روز که زیر شلاق بودیم، اگر بی اعتنایی و بی رغبتی نشان می دادیم، طبع ما بود. … امروز، روزی است که اگر روحانی، تمکنی هم در اختیارش قرار می گیرد، به اختیار خودش، از آن تمکن دست بکشد، این هم چیز اساسی است . (3)
از این رو، روحانی باید بین «تنعم و رفاه» و «عمل به تکلیف تبلیغی» ، یکی را برگزیند . او نمی تواند با یک دست، هر دو را بردارد و بریک قامت هر دو لباس را بپوشاند:
برادران عزیز! از خودمان باید شروع کنیم. مردم به عمل ما نگاه می کنند. روحانی، آن وقتی سخن نافذ خواهد داشت که عملا نشان بدهد که به زخارف دنیا بی اعتناست و آن حرصی که بر دلهای دنیا داران و دنیا مداران حاکم است، بر او حاکم نیست. (4)
2) ساده زیستی: زندگی ساده، قانعانه و به دور از اسراف، چهره ی خارجی و جلوه ی عملی زهد و پارسایی است؛ نماد بی تعلفی است و تمثال گذر از بند پیچ در پیچ و هزار توی مد زدگی و تجمل گرایی و در یک کلام، نمای درست رهایی و آزادی است.
به اتفاق اعضای شورای مرکزی ائمه ی جمعه خدمت امام رفته بودیم. … ایشان، نصایحی فرمودند . … ایشان از مرحوم صاحب جواهر یک مثل زدند و فرمودند: اگر قرار بود صاحب جواهر فلان طور (به یک زندگی اشاره کردند) زندگی کند، یک صفحه هم نمی توانست بنویسد بعد گفتند آیا میدانید ایشان، جواهر را در چه شرایطی نوشته است؟ آن وقتها در نجف، سرداب هم معمول نبود . ایشان، در اتاقی همسطح زمین نشسته بود و پنجره ی اتاق را بالا زده بود، تا یک مقدار باد و نور بیاید آن وقتها، پنجره ها کشویی بود که گاهی هم پایین می افتاد. در چنین شرایطین، ایشان پای پنجره نشسته بود و جواهر را می نوشت امام می فرمودند که نسیم، نسیم خنک نبود؛ بلکه نسیم نجف بود که گرمای زیادی داشت.
من در فصل تابستان، در نجف نبوده ام؛ اما تابستان شبیه نجف را که می گفتند شبیه نجف است دیده ام. تابستان ایرانشهر را به خاطر دارم که باد آن، مثل گرمایی که از تنور بلند می شود، صورت انسان را می سوزاند. اصلا خود آن باد، آزار دهنده بود و انسان می گوید، خدا کند که این باد قطع بشود!
مرحوم صاحب جواهر در چنان وضعیتی کنار پنجره نشسته بود، تا از آن نسیم به او بخورد و چنین کتاب با عظمتی را آن هم در شش جلد بنویسد. امام می فرمودند، اگر صاحب جواهر، فلان طور زندگی می کرد، نصف صفحه هم نمی توانست بنویسد. (5)
«آراستن سرو، ز پیراستن است» . زیبایی ما در بی پیرایگی ماست. محبوبیت روحانیت، در تجمل و اشرافیگری او نیست؛ در سادگی و بی پیرایگی اوست. (6)
طبیعت حوزه، طبیعت قناعت و بی اهتمامی به ظواهر و خرج تراشی بیهوده و بی فایده است. (7)
3) اخلاص: روحانی، به اخلاص و مراقبت بر نیت، نیاز جدی دارد باروری تلاشها و زحمتها و مشقتها به انگیزه ی عمل او وابسته می نماید.
خلوص نیت او، می تواند بذر پاک تلاش او را بارور کند و چونان شجره ی طیبه ی الهی، باروبر دهد و در هر زمان و هر منطقه مبارک و نافع باشد و خلق کثیری را از خود متنفع سازد «تؤتی اکلها کل حین» .
آن روزی که هنوز ملت، او را نمی شناختند، هر کس که با آن مرد از نزدیک آشنا بود، می دانست که او برای خدا کار می کند آن روزی که ایشان، شروع به امر به معروف و نهی از منکر و دعوت به اصلاح و غضب لله و فی الله کرد این کارها علی الظاهر هیچ افتخاری نمی آفرید . آن روز این کارها نانی نداشت؛ نان را هم می برید. ان روز، توجهی جلب نمی شد؛ توجه ها را هم سلب می کرد. … شخص ایشان، با اخلاص خودش که می خواست برای خدا کار کند، نه حتی برای پیروزی توانست دنیا را تکان بدهد. … این، اثر اخلاص است.
بارها ایشان، چه قبل از پیروزی انقلاب و چه بعد از آن، این مطلب را به زبانهای مختلفی می گفتند که ما برای فتح و پیروزی کار نمی کنیم، ما برای تکلیف کار می کنیم. (8)
4) تهجد و معنویت: روحانیت، به عنوان منادی خداجویی و آخرت گرایی، می بایست مظهر ارتباط معنوی با جهان غیب باشد؛ با ملکوت هستی، ره ارتباط بجوید ونجوای با دنیای برتر را، بر غوطه وری در دنیای دون ترجیح دهد:
امروز جوانان ما، آن کسانی که داعیه یی هم ندارند و عالم دین هم نیستند، مقید به نوافل وذکر و مستحباتند؛ ماباید بیشتر از آنها مقید باشیم نماز با حال و با توجه، تقید به نوافل، تلاوت قرآن با تدبر و پرهیز از گناه، اینها عواملی هستند که روحانیت را رونق و جلا می دهد. (9)
روحانی، برخی از مستحبات را باید برای خود تکلیف بداند و به آن، التزام نشان دهد ادای واجبات و ترک محرمات انتظار دین از هر فرد متدین و مسلمان است وقتی روحانی، در مسند پیامبر و امامان قرار می گیرد می بایست در خلق و رفتار معنوی، مشابهتی در خود بیافریند . ادای تکلیف، جزوی کوچک از این مشابهت است؛ تشابهی که تک تک افراد جامعه ی دینی، باید دارای آن باشند مبلغ دین، فراتر از این حداقل باید حرکت کند و با ادای مستحبات و نوافل، در موضعی مشابه تر قرار گیرد:
نافله بخوانید، قرآن بخوانید، نماز اول وقت بخوانید که این سه چیز، برای طلبه واجب است . نمی خواهم بگویم واجب شرعی است؛ واجب وظیفه یی و شغلی است. طلبه یی که با قرآن انس نداشته باشد، طلبه یی که اهل نافله نباشد، طلبه یی که با نمازش را آخر وقت بگذارد، چیز مهمی را کسر دارد. (10)
شما اگر خدای ناکرده جانب وصل به خداوند و اتصال به معنویت را از دست بدهید با توجه به این که مراجعه ی دینی به شما زیاد است، اندکی بگذرد خالی خواهید شد. انسان اگر مرتب برای مردم حرف بزند و جواب آنها را بدهد و برایشان بگوید خالی می شود درست مثل استخری که از یک طرف خالی می شود، ولی از طرف دیگر پر نمی شود و آب تازه یی وارد آن نمی گردد . … معنویات در درون انسان، پوچ خواهد شد.
بنابراین خیلی لازم است، همچنان که دستی برای فیض بخشیدن به سوی مردم دارید دستی هم برای فیض گرفتن از معنویت داشته باشید. و این ممکن نیست، مگر با توجه و ذکر و خشوع و توسل. (11)
قبل از اذان صبح، چراغهای زیادی در مدرسه فیضیه روشن بود. طلبه ها، نماز شب می خواندند و تهجد و تنفل، برای طلبه ها و روحانیون، یک امر عادی بود امروز، ما بایستی بیشتر به این مسأله بپردازیم. (12)
برای آنکه این عمامه، برای شما مبارک باشد، به توفیق و اعانة من الله احتیاج دارید که این، با توسل والحاح و تضرع و دعا و گریه و خواستن، به دست می آید. … باید انسان با خدای متعال حرف بزند و واقعا باالحاح و تضرع، ازاو بخواهد؛ آن وقت خدای متعال هم به انسان خواهد داد. (13)
راه کار مقابله با آسیبهای فضای مجازی
به منظور پیشگیری و کاهش آسیب های اجتماعی در فضای مجازی راهکارهایی مطرح شده اند که در صورت اجرای به موقع و مناسب می توانند ثمر بخش واقع شوند:
کودک و نوجوان
– با توجه به اینکه بیشتر استفاده کنندگان از فضای مجازی نوجوانان و جوانان هستند، فرهنگ سازی برای کاهش پیامدهای آن ضروری است. لذا اطلاع رسانی، آموزش نحوه استفاده صحیح از این فناوری می تواند مؤثر واقع گردد.
– برگزاری کلاس های آموزشی در مدارس جهت آگاهی دادن به نوجوانان و جوانان در مورد مزایا و معایب فناوری های جدید و نحوه ی استفاده ی صحیح از آنها.
والدین
– تشویق به شرکت در فعالیت های اجتماعی و تقویت این گونه رفتارها توسط والدین.
– گذراندن اوقات بیشتری با فرزندان در فضای بیرون از خانه به طوری که فرزندان از نظر عاطفی، احساس خلأ نکنند و جهت جبران این کمبود به فضای مجازی پناه نبرند.
فرهنگ سازی
– استفاده از ظرفیت هایی همچون رسانه های دیداری و شنیداری، روزنامه ها، مجلات، نشریات برای نهادینه شدن فرهنگ سایبری.
– برگزاری جلسات آموزشی از سوی مصادر امور فرهنگی در شهرستان ها به منظور آشنا نمودن و اطلاع رسانی به والدین در مورد فناوری های جدید به ویژه اینترنت و شبکه های اجتماعی مجازی.
– پخش آگهی های آموزنده از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در رادیو و تلویزیون در جهت افزایش آگاهی خانواده ها در خصوص خطرات ناشی از اینترنت.
– پخش برنامه های کوتاه آموزشی درباره مزایا و معایب اینترنت از زبان ورزشکاران و هنرمندان محبوبی که عموما جوانان آنها را الگوی خود قرار می دهند.
– ساخت و پخش فیلم ها و سریال هایی با موضوع اینترنت و مزایا و معایب آن.
حاکمیتی
– وضع قوانین سختگیرانه تر جهت برخورد با مجرمان جرایم اینترنتی و اجرایی نمودن این قوانین.
– آگاهی و هوشیاری بیشتر پلیس سایبری در مورد انواع جدید جرایم رایانه ای و اقدام در جهت نا کارآمد کردن دسیسه های دشمنان در این زمینه.
– طراحی بازی های رایانه ای به گونه ای که در آنها انواع خطرات موجود در فضای مجازی و راهکارهایی جهت آشنایی و مقابله با آنها تعبیه شده است.
– طراحی و تدوین بخشی در کتاب های درسی در ارتباط با آشنایی دانش آموزان با فناوری های جدید، اینترنت و خطرات بالقوه آنها.
– استفاده از آموزه های دینی از جمله امر به معروف و نهی از منکر به عنوان نوعی کنترل اجتماعی توسط هر شخص.
– هنجارسازی های مثبت و ترویج فرهنگ استفاده از اینترنت و فضای مجازی.
آسیبهای اجتماعی فضای مجازی
آسیب های فکری
استفاده خارج از حد متعارف از اینترنت، به وابستگی شدید روانی و فکری می انجامد. با ورود اینترنت و رایانه به درون خانواده ها ، بین والدین، معلمان، مربیان ودانش آموزان(فرزندان)جدایی فکری وعاطفی، رخ می دهد.نتیجه تحقیقات نشان می دهدکه درصد بالایی از نوجوانان و جوانان از اینترنت برای فعالیت های بیهوده ای نظیر: دوست یابی،بازی وصحبت بایکدیگر استفاده می کنند.
نوجوانی که پشت میز رایانه و اینترنت نشسته است،برنامه های سایت را لذت بخش تراز سخنان پدر ومادر وتکالیف مدرسه می داند. درنتیجه، درارتباطات ، رفتار وزندگی اجتماعی او اختلال ایجاد می شود#
شهای مؤثر برای حرف شنوی کودکان
همه ی ما می خواهیم فرزندانمان حرف شنو باشند . وقتی فریاد می زنیم که بایست ! نرو وسط خیابان ؛ توقع داریم کودکمان اطاعت کند . یا اگر به او می گوییم که برو مسواک بزن ، یا بخواب ، توقع داریم بدون هیچ حرفی این کار را انجام دهد .
خیلی اوقات ، وادار کردن بچه ها به این که رفتار شایسته ای داشته باشند مشکل است . روش ” هر چه می گویم همان است “ که بیشتر والدین به آن متوسل می شوند ، معمولاً بی فایده است .
خوشبختانه روش هایی برای اداره رفتار بچه ها وجود دارد که بدون برخورد ، بدون اشک و قهر ، فریاد ، کتک کاری ، یا توهین ِ زبانی است . در این مبحث سعی کرده ایم اصولی را ارائه دهیم که عمل به آنها به شما و فرزندتان کمک می کند تا به هدف مطلوب برسید . شروع واقعی این گونه تربیت ، از سال های آغاز کودکی است .
به خاطر داشته باشید که در سنین پیش دبستانی ، بچه ها کارهای عادی روزمره و مهارت نظم و انضباط را که لازمه ی زندگی است ، به راحتی یاد می گیرند . برای تسلیم کردن کودکان روشی کلی وجود دارد که در همه ی شرایط ، مفید است . آن را یاد بگیرید و بعد در زمینه های مختلف امتحان کنید .
1 – برخورد مثبت داشته باشید
به رفتار مناسب فرزند خود توجه کنید و در همان لحظه از آن تعریف کنید . سپس از او درخواست نمایید ( یا او را راهنمایی کنید ) تا فعالیت بعدی را انجام دهد . در این روش برای هر کاری که کودک درست انجام می دهد امتیازی قائل شوید ، به نوعی که گویی جادویی در کار است ، او به طور باور نکردنی ، درخواست های بعدی را اجابت می کند. به طور مثال به او بگویید :
- آفرین که یک لیوان شیر خوردی . حالا بیا کمی تخم مرغ بخور .
- خیلی خوب مسواک زدی . حالا بیا لباس خوابت را بپوش .
2 – برای کنترل او به نرمی رفتار کنید
هر گاه ازکودک خود خواهشی دارید ، به سمت او بروید و به نرمی او را لمس کنید . به طوری که حضور شما تقریباً موافقت کودکتان را ضمانت کند . اکنون درست در جایی هستید که فرمان شما به یک عمل تبدیل می شود .
شما می خواهید فرزندتان میز را بچیند ، اگر با فریاد از او بخواهید که از آن طرف خانه بیاید و میز را بچیند ، حتماً مؤثر نخواهد بود ؛ بهتر است نزد او بروید و آنچه که می خواهید به او بگویید ، سپس با او به آشپزخانه بروید .
هنگامی که خواهر و برادر مشغول نزاع و درگیری هستند ، نباید با داد و بیداد دعوا را متوقف کنید . به جای آن ، به طرف آنها بروید و صحبت کنید . خیلی اوقات همین آرامش شما برای ساکت کردن بچه ها کافی است .
اگر می خواهید موافقت کودک خود را جلب کنید کمتر از ” نه مؤکد ” استفاده کنید و حتی المقدور از حبس کردن او در اتاقش خودداری نمایید .
3 – فرزند خود را دوباره راهنمایی کنید
فرزند خود را به سمت رفتار پسندیده هدایت کنید . اگر او به چیزی دست می زند که نباید دست بزند ، به او بفهمانید که دقیقاً چه چیزهایی را می تواند لمس کند یا بردارد . اگر او روی مبل بالا و پایین می پرد ، به جای اینکه او را سرزنش کنید ، جایی را که می تواند جست و خیز کند به او نشان دهید .#
ارزش و اهمیت خانه داری
کار زن در خانه از نظر اسلام تکلیف او نیست بلکه فضیلت و شرافتی است که اگر زن بصورت رایگان انجام دهد در نزد خداوند ماجور است پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند: اگر خانمی به قصد مرتب کردن خانه، وسیلهای را جابه جا کند، خداوند به او نگاه (رحمانی) میکند و کسی که خداوند به او نگاه کند، عذابش نخواهد کرد. نیز میفرمایند: هر زنی که هفت روز به شوهرش خدمت کند خداوند هفت در جهنم را به روی او میبندد و هشت در بهشت را به رویش میگشاید و به او گفته میشود که از هر دری که دوست داری وارد شو.
واگر بخواهد مزد بگیرد حق دارد. اداره خانه هم برخلاف تصوری بعضی از مردم نیاز به ساعتها وقت و انرزی دارد بطوری که میزان کارکردها زنها در خانه 75 ساعت در هفته است یعنی 20ساعت بیشتر از یک کارگر کارخانه آن هم بدون دریافت حقوق و اداش و مرخصی و ….که تنها دلیل زن برای انجام آنها ایجاد آرامش علاقه و احترام به افراد خانواده است
البته در دین مبین اسلام برای این عمل ارزش و جایگاه خاصی قائل شدن تا جایی که یک چنین زنی را کارگزار و کارمند خدا معرفی کردند متاسفانه برخی از خانمها هم در دام برخی از کوته اندیشان افتاده و با کم دقتی، همهی ارزشها را در کارهای مردانه میبینند و گمان میکنند که کارِ خانه ارزش چندانی ندارد. به همین دلیل امروزه شاهدیم که عدهای از آنها ـ علی رغم مکفی بودن درآمد شوهر ـ به بازار کارهای مردانه هجوم برده و با آنها بر سر انجام این کارها رقابت میکنند تا حدّی که برخی از خانمها با پشت پا زندن به خانه و تمام مسئولیتهای خود در خیابانها و بیابانهای سرگردانی گرفتار شده و رضایت دادهاند که یا رانندهی تریلی باشند و یا شب تا صبح سوار بر ماشینهای شهرداری جدول خیابانهای شهر را تمیز کنند!
ارزش فرزند پروری
فرزند آوری و فرزند پروری مهمترین مسئله زن و مرد بعد از ازدواج است اصلی ترین نقش تکوینی مادر تربیت فرزندان است و وسیع ترین دنیای روانی و اجتماعی کودک هم مادر است و از نظر کودک مادراز تمام نقاط دنیا اطلاع دارد .
روایات ما خانه خالی از فرزند را بدون برکت می دانند دستور پیامبرهم برتکثیر نسل است که ایشان برکثرت امت خودشان حتی به سقط مباهات می کنند.ویل دورانت هم خانه بدون بچه را پژمرده توصیف می کند از نظر اسلام افتخار بسیار بزرگی است ام سلمه عرض کرد: ای رسول خدا صلی الله علیه وآله همه افتخارات نصیب مردان شده، پس زنان چه سهمی از این افتخارات دارند؟ پیامبرصلی الله علیه وآله فر مود: آری (زنان هم افتخارات فراوانى دارند)! هنگامى که زن، باردار مى شود در مدت حمل به منزله روزه دار و شب زنده دار و مانند کسى است که با جان و مال در راه خدا جهاد می کند. چون وضع حمل مى نماید، خدا آنقدر به او پاداش مى دهد که هیچ کس اندازه اش را نمى داند. هنگامى که فرزندش را شیر مى دهد، در برابر هر مکیدن کودک، خداوند پاداش آزاد کردن برده ای از فرزندان اسماعیل را به او مى دهد و هنگامى که دوران شیرخوارگى کودک تمام شود، یکى از فرشتگان بزرگوار خداوند بر پهلوی او مى زند و می گوید: اعمال خود را از نو آغازکن؛ چراکه خداوند همه گناهان تو را بخشیده است
امام خمینی (ره) به دخترش که از شیطنت بچه خود گله می کرد من حاضرم ثوابی را که تو از تحمل این بچه میبری با تمام عباداتم عوض کنم
چرا بعضی از خانواده ها قدر این عظمت را نمی دانند
اما در مورد مقام حضرت زهرا (س) روایات زیادی آمده است که دلالت بر بزرگی مقام ایشان در نزد خداوند میکند. با تعابیری که درباره هیچ کدام از معصومین صحبت نشده است. از جمله بعضی از احادیث پیامبر اکرم (ص) که هم در منابع شیعه و هم در منابع برادران اهل سنت آمده است:
رسول اکرم (ص) فرمودند: «همانا خداوند با غضب فاطمه (س) غضب میکند و با رضایت او راضی میشود.» [ii]
رسول اکرم (ص) فرمود: «نخستین کسی که وارد بهشت میشود فاطمه (س) دخترم است…» [iii]
اما در مورد اینکه مقام حضرت زهرا (س) از همه پیامبران بالاتر است نیز دو روایت در بحار الانوار آمده است که ما در اینجا آن دو روایت را نقل میکنیم:
علامه مجلسی از کتاب علل الشرایع حدیثی از جابر از امام صادق (ع) نقل میکند که از آن حضرت پرسیدم: چرا فاطمه زهرا (س) را زهراء نامیدهاند؟ حضرت فرمود: زیرا خداوند او را از نور عظمت خود آفرید. پس وقتی که آن نور تابید، آسمان زمین روشن شد و چشمان ملائکه را خیره ساخت، آنان سجده کردند و پرسیدند ای پروردگار ما، این نور چیست؟ پس خداوند به آنان وحی کرد که نوری از نور من است که در آسمان زمین آن را از عظمت خود خلق نموده ام و آن را از صلب یکی از پیامبرانم خارج کرده ام و آن را بر تمام پیامبران برتری بخشیدهام و از این نور، امامانی خارج شدهاند که برای برپایی فرمان من قیام می کنند و مردم را به حق من هدایت میکنند و من آنها را بعد از پایان یافتن وحی و نبوت جانشین خود در زمین کردهام. [iv]
این روایت با صراحت دلالت دارد بر اینکه حضرت زهرا (س) بر تمام انبیاء برتری دارد.
امام صادق علیه السلام فرمود: اگر حضرت علی علیه السلام نبود که با حضرت زهرا (س) ازدواج نماید از زمان حضرت آدم تا روز قیامت هیچگونه کفو و همتایی برای آن حضرت پیدا نمیشد. [v]
این روایت نیز دلالت میکند که مقام و درجه هیچ کس به جز حضرت علی (ع) به مقام حضرت زهرا (س) نمیرسد. البته وجود مقدس خاتم الانبیاء پیامبر اکرم (ص) از این بیان خارج است که در جای خود ثابت است که آن حضرت اشرف مخلوقات الهی است.
مسلم است که ائمه علیهم السلام راستگوترین افراد هستند و در این کلام خود حقیقتی را بیان کرده اند که از پیامبر اکرم (ص) به آنها رسیده است. و پیامبر اکرم (ص) نیز از خود چیزی نمی گوید؛ بلکه آنچه را از خداوند به او رسیده است بیان میکند. و خداوند متعال هر مقامی را بر اساس شایستگی و سعی و تلاش فرد به او میبخشد و فرموده است: « وَ أَنْ لَیْسَ لِْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعی » یعنی «و اینکه برای انسان بهرهای جز سعی و کوشش او نیست.#
به گزارش «شیعه نیوز»، حجت الاسلام والمسلمین حسنعلی خزائلی نجف آبادی در نشست اساتید حوزه علمیه قم که با موضوع «رسالت های حوزه» در دفتر آیت الله وحید خراسانی برگزار شد. گفت: روحانیت شیعه و حوزه های علمیه در طول تاریخ به فراخور و فراز و نشیب زمانها و پدید آمدن حوادث و ظهور و افول دولت های حق و باطل، وظایف و رسالت هایی که بر عهده داشتند را به خوبی انجام دادند.
وی افزود: نمونه آن رسیدن زیارت عاشورا به دست ما است، اما در زمان کنونی به دلیل حساسیت های زمانی و چالش های به وجود آمده و شبهات و جنگ نرم گسترده و حساب شده ای که علیه اسلام و تشیع آغاز شده است، رسالت روحانیت حساس تر و دقیق تر شده است که نیاز به فکر جمعی و وحدت رویه دارد.
این استاد حوزه بیان داشت: رسالت های رسول گرامی اسلام صلی الله و علیه و آله و سلم چند چیز بود اول تحمل وحی دوم تبلیغ آن به مردم سوم حفظ و حراست از مبانی دینی و چهارم تبیین و پاسخگویی به مسائل روز که بدون شک تمام آنها غیر از تحمل وحی بر عهده ائمه اطهار علیهم السلام و سپس در زمان غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بر عهده روحانیت و حوزه های علمیه می باشد.
وی ادامه داد: رسالتهای حوزه در زمان کنونی عبارت است از اول، تبلیغ دین و تبیین احکام، دوم، پاسخگویی به مسائل جدید، سوم، صیانت دین از تحریف، چهارم، فاصله گرفتن از فتاوای نادرست و مواظبت نمودن از میراث فرهنگی گرانبهایی که از اهل بیت علیهم السلام به دست ما رسیده است.
حجت الاسلام والمسلمین خزائلی بیان داشت: رسالت پنجم، مبارزه و مقابله با چالشها و مسائل عصر حاضر و پاسخگویی به جنگ نرم دولتی است، با توجه به اینکه بیش از ۱۶۰ شبکه و ماهواره مستقیما علیه تشیع فعالیت می کنند که به فرموده رهبر معظم انقلاب، امروز یک عده ایران هراسی و شیعه هراسی می کنند.
وی حضور اساتید و مبلغان دلسوز در مناطق اهل سنت را مورد توجه قرار داد و گفت: هر چند کارهای خوبی صورت گرفته است، اما در برابر هجمه ها و فعالیت های گسترده آنها کافی نیست، در عصر کنونی فقط با سخنرانی و نوشتن کتاب و پاسخ به شبهات نمی توان مساله را به پیش برد بلکه حضور در مناطق اهل سنت و تبلیغ چهره به چهره و جدال احسن موثر است .
این استاد حوزه بیان داشت: اگر فرهنگ جذاب و نورانی اهل بیت علیهم السلام از راه های مناسب در آن مناطق ترویج شود اثر خود را خواهد گذاشت.
وی به ساده زیستی و دوری از تجملات در بین روحانیت و خصوصا بزرگان و آنهایی که مردم آنان را به عنوان الگوی تمام عیار اسلام می دانند اشاره کرد و اظهارداشت: . امام امت در آخر عمرشان فرمود، من برای آینده حوزه های علمیه بیمناکم و به آنها هشدار می دهم که به دنبال تجملات نروند. امیر مومنان سلام الله علیه در فرازی از سخنان زیبای خود در نهج البلاغه می فرمایند: «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ».
جوان و آموزه های اخلاقی در کلام معصومین علیهم السلام
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
به شما درباره جوانان به نیکی سفارش می کنم که آنها دلی رقیق تر و قلبی فضیلت پذیرتر دارند. خداوند مرا به پیامبری برانگیخت تا مردم را به رحمت الهی بشارت دهم و از عذابش بترسانم، جوانان سخنانم را پذیرفتند و با من پیمان محبت بستند، ولی پیران از قبول دعوتم سر باز زدند و به مخالفتم برخاستند.
سپس به این آیه اشاره فرمود که دوره ای طولانی بر آنها گذشت و دل هایشان زنگ قساوت گرفت. رسول خدا صلی الله علیه و آله :
الشّابُّ الجوادُ الزّاهِدُ هُوَ اَحَبُّ اِلَی اللّه مِنَ الشَّیْخ الْبَخیلِ العَابِدِ.
جوان بخشنده زاهد، نزد خداوند محبوب تر از پیرمرد عابدی است که بخل بورزد.
امام علی علیه السلام :
اُهْجُروا الشَّهَواتِ فَاِنَّها تَقُودُکُْم اِلی رُکُوبِ الذُّنوبِ و التَّهَجُّمِ عَلَی السَّیِّئاتِ.
از تمایلات ناروا دوری کنید که شما را به وادی گناه کاری می کشاند و غافلگیرانه شما را در آغوش گناهان می افکند.
اگر گفته شود دین اسلام، دین دانش و آموزش برای زندگی سعادتمندانه دنیوی و اخروی بشر است، سخنی ناحق، گفته نشده است. اهمیت علم ودانش در اسلام بقدری است که اولین کلمه ای که جبرئیل به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله گفت؛ این بود: «اقرأ» (بخوان)!.
بی گمان ارزش انسان در آموزه های قرآنی به دانش است؛ از این روست که تسخیر فرشتگان و هستی، زمانی برای انسان شدنی شد که خداوند به انسان اسمای خویش را تعلیم داد و انسان به دانش اسمایی آگاه شد. این آگاهی هر چند به شکل آگاهی حضوری و شهودی است که از آن به دانش وجودی نیز تعبیر می شود؛ زیرا در جان و وجود انسان جای می گیرد و بخشی بلکه همه وجود وی را شکل می بخشد که در تعبیر مولوی:
ای برادر تو همه اندیشه ای
مابقی جز استخوان و ریشه ای
به خوبی تبیین شده است. با این همه، دانشی دارای ارزش است که انسان را به مقام خودش بازگرداند و از مقام هبوط، به عروج رساند و صعود دوباره ای را از خاک به عرش افلاک برین تا عرش سدره المنتهی آغاز کند.
از اینروست که قرآن ارزش و اعتبار آدمی را به دانش اسمایی دانسته است که دانش، توانایی و ظرفیت به همه آن چیزهایی است که خداوند را به خداوندی متصف ساخته است.
آدمی با دانش اسمایی می تواند به کمال مطلق برسد. تفاوت اسما و صفات در خداوند با انسان در این است که اسما در خداوند عین ذات و ازلی و ابدی است و در انسان عین ذات نیست بلکه به شکلی عارض ذات و عنایت الاهی است. با این همه این انسان است که می تواند با دانش خویش به جایی برسد که کسی در هستی بدان دست نیافته است».
پيش از اسلام عرب، جنگ در اين ماه را حرام ميدانست و ترك مخاصمه ميكرد؛ لذا از آن زمان اين ماه بدين اسم نامگذاري شد.(1) و روز اول محرم را اول سال قمري قرار دادند.(2) در توضيح اين كه چرا ماههاي ديگر كه جنگ در آنها حرام است، محرم ناميده نميشود ميتوان گفت: چون ترك جنگ از اين ماه شروع ميشد به آن محرم گفتند.
اين ماه در مكتب تشيع يادآور نهضت حضرت سيدالشهدا و حماسه جاودان كربلاست.
اين ماه، يادآور دلاورمرديهاي ياران با وفاي اباعبدالله الحسين(عليه السلام)، فداكاريهاي زينب كبري(سلام الله عليها)، حضرت سجاد(عليه السلام)، و همه اسراي كاروان امام حسين(عليه السلام)، است. اين ماه، يادآور خطبهها و شعارهاي آگاهيبخش سالار شهيدان، نطق آتشين حضرت زينب(سلام الله عليها) و خطابه غرّاي زين العابدين(عليه السلام)، است.
اين ماه، يادآور استقامت حبيب بن مظاهر و شهادت عون و جعفر است.
آري اين ماه، ماه پيروزي حق بر باطل است.
محرم از منظر ائمه(عليهم السلام)
شيعيان از امام رضا(عليه السلام)، چنين نقل شده است:
«وقتي محرم فرا ميرسيد، پدرم خندان ديده نميشد، حزن و اندوه تا پايان دهه اول بر او غالب بود و روز عاشورا، روز حزن و مصيبت و گريه ايشان بود.»(3)
همچنين حضرت امام رضا(عليه السلام) درباره عاشورا ميفرمايد:
«كسي كه عاشورا روز مصيبت و اندوه و گريهاش باشد، خداوند قيامت را روز شادماني و سرور او قرار خواهد داد.»(4)
اعمال شب اول ماه محرم
1ـ نماز: اين شب چند نماز دارد كه يكي از آنها به شرح ذيل است:
دو ركعت، كه در هر ركعت بعد از حمد يازده مرتبه سوره توحيد خوانده شود.
در فضيلت اين نماز چنين آمده است:
«خواندن اين نماز و روزه داشتن روزش موجب امنيّت است و كسي كه اين عمل را انجام دهد، گويا تمام سال بر كار نيك مداومت داشته است.»(5)
2ـ احياي اين شب.(6)
3ـ نيايش و دعا.(7)#
فهرست کامل و مشروح وقایع ماه محرم
باید گفت ماه حزن واندوه تمام عالم است،چرا که همه ساله از اول محرم تا روز عاشورا پیراهن پاره پاره سیدالشهداء علیه السلام را از عرش خدا رو به زمین می آویزند و حزن واندوه عالم را فرا می گیرد.
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، یکم محرم، اولین روز از ماه حزن و اندوه آل محمدعلیهم السلام است،که همه انبیاء وملائکه و شیعیان و دوستان اهل بیت علیهم السلام محزون اند. باید گفت:ماه حزن واندوه تمام عالم است،چرا که همه ساله از اول محرم تا روز عاشورا پیراهن پاره پاره سیدالشهداء علیه السلام را از عرش خدا رو به زمین می آویزند و حزن واندوه عالم را فرا می گیرد.
در ادامه فهرست و سپس مشروح کامل وقایع این ماه بزرگ را تقدیم می کند:
اوّل محرم الحرام
1. آغاز ایام حسینی2. ماجرای شعب ابیطالب علیه السلام 3.جنگ ذات الرقاع 4. اولین جمع آوری زکات 5. امام حسین علیه السلام در راه کربلا 6. قیام مردم مدینه بر علیه یزید 7. کلام عاشورایی امام رضا علیه السلام
دوّم محرم الحرام
1. ورود امام حسین علیه السلام به کربلا
سوّم محرم الحرام
1. نامه امام حسین علیه السلام برای اهل کوفه 2. ورود عمر بن سعد به کربلا
چهارم محرم الحرام
1. فتوای شریح قاضی به قتل امام حسین علیه السلام
طرافمان هر روز آدم های بسیاری را می بینیم که ورق تقویم ها، حسابی از سروصورتشان رد شده است. گویا چهره خسته شان را با خط هایی عمیق نقاشی کرده اند. اینان که از زمستان های زندگی، برفی همیشگی بر سر دارند، نمایندگان کهن سال یک نسلند؛ نسلی که از روزها و سال ها، خاطرات زیادی را در کوله بار عمرشان انبار کرده اند. ما به این نسل و به سپیدی ها و تجربه هایشان سخت محتاجیم و وظیفه داریم حرمتشان را حفظ کنیم. ما به آنها که این طور ما را به این زندگی و زندگی را این گونه به ما تحویل داده اند، مدیونیم.
در این نوشته، فقط حرف هایی از این احتیاج، دِیْن و وظیفه، آمده است، آن هم ناقص و نارسا. پیران ما نیز مثل عادت همیشه شان در گذشت، این کوتاهی ما را می بخشایند.
مرز سالمندی
چو آمد به نزدیک سر تیغ شصت
مده می که از سال شد مرد، مست
اینکه سالمندی از چه سنی آغاز می شود و به چه کسی کهن سال می گویند، پرسشی است که درباره آن سخن های بسیار گفته اند. نویسنده کتاب کهن ذخیره خوارزمشاهی در این باره این گونه آورده است:«عمر بر چهار بخش است: یک بخش، روزگار پروردن و بالیدن و فزودن است، و این تا کما بیش پانزده سال و شانزده سال باشد و دوم، روزگار رسیدگی و تازگی است و این تا مدت سی سال باشد و در این مدت، فزودن و بالیدن تمام شود. پس از آن، روزگاری اندک است… که تا مدت سی و پنج سال باشد و بعضی را تا چهل سال و تا این روزگار، هنوز روزگار جوانی باشد و سوم، روزگار کَهْلی است و کَهْل را به پارسی «دوموی» خوانند و در این روزگار، بهری از قوّت جوانی با وی باشد و این تا مدت شصت سال باشد. پس از این، روزگار پیری باشد.» فردوسی، شاعر شاهنامه نیز در اشارتی، شصت سالگی را مرز سالمندی می شمارد:
هر آن گه که سال اندر آمد به شصت
بباید کشیدن ز بیشیش دست
روزگار ضعف و قوّت
در آیه54 سوره روم، سیر عمر آدمی و سال های سالمندی او این گونه ترسیم شده است: «خدا همان کسی است که شما را آفرید، در حالی که ضعیف بودید. سپس بعد از ناتوانی، قوّت بخشید و باز بعد از قوت، ضعف و پیری قرار داد. او هر چه بخواهد، می آفریند و دانا و تواناست».
کتاب کهن قابوس نامه نیز تصویری گویا از ضعف و سستی سالمندی ترسیم می کند: «مردی، تا سی و چهار سال هر روزی بر زیادت بود؛ به قوّت و ترکیب. پس از سی و چهار، تا چهل سال همچنان بود؛ زیادت و نقصان نگیرد… و از چهل تا پنجاه سال، هر سال در خود نقصانی ببیند که پار ندیده باشد و از پنجاه تا به شصت، در هر ماهی در خود نقصانی بیند که در ماه دیگر ندیده باشد. از شصت تا به هفتاد، در هر هفته در خود نقصانی بیند که در دیگر هفته ندیده باشد، و از هفتاد تا به هشتاد، هر روز در خود نقصانی بیند که دی ندیده باشد و اگر از هشتاد درگذرد، هر ساعت در خود نقصانی و دردی و رنجی که در دیگر ساعت ندیده باشد».
ا
ز سال 1386 روز 25 ذیحجه به عنوان روز خانواده و تکریم بازنشستگان در تقویم رسمی کشور درج شده است علت انتخاب این روز شأن نزول آیه «هل اتی» در سوره الانسان که راجع به خانواده و استحکام پایههای آن است، عنوان شده است. سوره هل اتی در روز 25 ذیحجه در شان اهل بیت پیامبر (ص) نازل شد که پس از سه روز روزه و انفاق افطار خود، از طرف خداوند اطعام شدند.
خانواده به عنوان کوچکترین نهاد اجتماعی، آسیب پذیرترین گروه در برابر آسیبهای اجتماعی است به طوری که اکثر مشکلات و آسیبها ابتدا در خانوادهها بروز پیدا میکند و در صورت عدم پیشگیری و برخورد ناصحیح با آنها، به درون جامعه نیز رسوخ میکند.
نقش خانواده به عنوان اثرگذارترین نهاد تربیتی در پرورش و تربیت سرمایههای انسانی که از بزرگترین پشتوانههای توسعه و تعالی هر کشوری به شمار میآید، از چنان اهمیتی برخوردار میباشد که سلامت و صلابت هر جامعهای مرهون وجود خانوادههای سالم، عفیف و با تقوا است.
ح مختصر واقعه مباهله
مباهله پیامبر با (ص)مسیحیان نجران، در روز بیست وچهارم ذی الحجّه سال دهم هجری اتفاق افتاد. پیامبر (ص)طی نامه ای ساکنان مسیحی نجران را به آیین اسلام دعوت کرد. مردم نجران که حاضر به پذیرفتن اسلام نبودند نمایندگان خود را به مدینه فرستادند و پیامبر (ص)آنان را به امر خدا به مباهله دعوت کرد.
وقتی هیئت نمایندگان نجران، وارستگی پیامبر (ص) را مشاهده کردند، از مباهله خودداری کردند. ایشان خواستند تا پیامبر (ص)اجازه دهد تحت حکومت اسلامی در آیین خود باقی بمانند.
موقعیت جغرافیایی
بخش با صفای نجران، با هفتاد دهکده تابع خود، در نقطه مرزی حجاز و یمن قرار گرفته است. در آغاز طلوع اسلام این نقطه، تنها نقطه مسیحی نشین حجاز بود که مردم آن به عللی از بت پرستی دست کشیده و به آیین مسیح (ع) گرویده بودند.
دعوت به اسلام
پیامبر اکرم، حضرت محمد مصطفی (ص)برای گزاردن رسالت خویش و ابلاغ پیام الهی، به بسیاری از ممالک و کشورها نامه نوشت یا نماینده فرستاد تا ندای حق پرستی و یکتاپرستی را به گوش جهانیان برساند. هم چنین نامه ای به اسقف نجران، «ابوحارثه»، نوشت و طی آن نامه ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت فرمود.
نامه حضرت محمد (ص)به اسقف نجران
مشروح نامه پیامبر (ص)به اسقف نجران چنین بود: «به نام خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب (ع). [این نامه ایست] از محمد ((صلی الله علیه و آله وسلم))، پیامبر خدا، به اسقف نجران. خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب (ع) را ستایش می کنم و شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا فرا می خوانم. شما را دعوت می کنم که از ولایت بندگان خدا خارج شوید و در ولایت خداوند درآیید و اگر دعوت مرا نپذیرفتید باید به حکومت اسلامی مالیات (جزیه) بپردازید تا در برابر این مبلغ، از جان و مال شما دفاع کند] و در غیر این صورت به شما اعلام خطر می شود».
عکس العمل نجرانی ها
نمایندگان پیامبر صلی الله علیه و آله و که حامل نامه دعوت به اسلام از جانب پیامبر (ص)بودند، وارد نجران شدند و نامه را به اسقف نجران دادند. او نیز شورایی تشکیل داد و با آنان به مشورت پرداخت. یکی از آنان که به عقل و درایت مشهور بود گفت: «ما بارها ازپیشوایان خودشنیده ایم که روزی منصب نبوت ازنسل اسحاق (ع)به فرزندان اسماعیل(ع) انتقال خواهد یافت و هیچ بعید نیست که محمد صلی الله علیه و آله وسلم ـ که از اولاد اسماعیل (ع) است ـ همان پیامبر موعود باشد». بنابراین شورا نظر داد که گروهی به عنوان هیئت نمایندگان نجران به مدینه بروند تا از نزدیک با محمد (ص)تماس گرفته، دلایل نبوت او را بررسی کنند.
اول مهر و اولین روز مدرسه است. آفتاب پاییزی تمام محوطهي حیاط مدرسه را پوشانده است. بچهها لباسها و کفشهای نویشان را پوشیده اند و كيفهاي نوي خود را برداشتهاند، همه تمیز و مرتب. بچههای اول راهنمایی که تازه به این مدرسه آمدهاند اندكي نگران و بيشتر کنجکاو هستند. بعضی از مادرها هم آمده اند و از دور مراقب هستند و مضطرب.
اول مهر هميشه بوی کودکی ميدهد. مرا ميبرد به سالهای دور (سي و چند سال پيش) و اولين روزي كه پا به مدرسه گذاشتم. اولین روز سال اول ابتدايي، روزي با خاطرهي اضطرابي شيرين و ترسي دوست داشتني. ترس از اينكه مبادا مادرم مرا تنها در مدرسه رها كند. دبستان ما دبستاني قدیمی بود كه حیاطی بزرگ داشت و در انتهای کوچهای باریک و بن بست واقع بود. ناظمی داشت كه بيشتر اوقات تركهاي كوچك در دست داشت ولی مهربان بود و بندرت از آن استفاده ميكرد. معلم سال اول پیرمردی بود كه هميشه كت و شلواري مرتب و تميز ميپوشيد و كلاه لبهدار بر سر ميگذاشت. بلند قد بود و لاغر و با چهرهاي مهربان و دوست داشتنی. هر روز صبح زودتر از همهي معلمان ميآمد، دوچرخهاش را به درخت كاج گوشهي حياط تكيه ميداد و در حالي كه لباسش را مرتب ميكرد و كلاهش را بر سر ميگذاشت به طرف دفتر مدرسه ميرفت. ترس و اضطراب اولين روز مدرسه با دست نوازشي كه او بر سرم كشيد تبديل به خاطرهاي شيرين شد. گرماي دست او باعث شد كه ديگر هيچوقت از مدرسه هراس نداشته باشم.
اول مهر عجيب بوي كودكي ميدهد. دلت می خواهد برگردی به آن سالها. برگردی به اول ابتدایی و از اضطراب اولین روز مدرسه لذت ببری، از شلوغی خیابان نگران شوی. شعر کتاب فارسی را حفظ کنی و در راه خانه آن را بلند بخوانی. مادر بزرگت از اولین نوشتنهایت تعجب کند و کنجکاو در خطوط کتاب نگاه کند تا شاید او هم بتواند از خطوط كتاب سر دربياورد و از اين معجزت خواندن بهرهای ببرد.
عید غدیر روز هجدهم ذیالحجه از بزرگترین اعیاد شیعیان. بنابر روایات در روز هجدهم ذیحجه سال دهم هجرت پیامبر اکرم(ص) به دستور خدا امام علی(ع) را به مقام خلافت و امامت منصوب کرد. واقعه غدیر در سفر حجة الوداع سال دهم هجری و در سرزمین غدیر خم روی داد.
در احادیث شیعه تعابیری هم چون عیدُاللهِ الاکبر (بزرگترین عید الاهی)، [۱] عید اهل بیت محمد(ص)،[۲] و اشرف الاعیاد (والاترین عید)[۳] برای این روز به کار رفته است.
شیعیان در سراسر جهان این روز را جشن گرفته، مراسم مختلفی در گرامیداشت آن برگزار میکنند. در قرون اخیر برگزاری این جشن از شعائر شیعه محسوب میشود.
«عَلَّمَ اْلِانْسانَ مالَمْ یَعْلَمْ» (علق، 5) یاد داده است [خداوند] به انسان چیزی را که نمی دانست و منتقل کرد انسان را از ظلمت جهل به نور علم.
مخفی نیست که در این کلامْ اشارت است بر شرافت علم و بر بودن او اشرف چیزها. چه خدای تعالی در اول این سوره، بیان فرموده خلق کردن انسان را از عَلَقه که خسیس ترین [و پست ترین] اشیا است و آخرِ حال او را گردانیدن ِ اوست عالمْ که بزرگ ترین مراتب است. یعنی انسان ذلیل بود او را عزیز گردانیدیم به علم؛ پس اگر غیر علمْ اشرف می بود، ذکر آن اَولی بود.
شریف ترین اهل بهشت
حضرت رسالت صلی الله علیه و آله فرموده اند که: آیا دلالت کنم شما را بر شریف ترین اهل بهشت؟ گفتند: بلی یا رسول الله! فرمود: آنْ علمای امّت من اند. و نیز آن حضرت فرموده که: یک نظر کردن بر عالِمْ بهتر است نزد من از عبادت یک سال که روز صائم باشند و شبْ قائم.
و نیز آن حضرت فرموده که: خواب کردن با علم بهتر است از نماز کردن با جهل.
و روایت دیگر این که فرمود: ساعتی از عالِم که تکیه کرده باشد بر فراش خود و نظر می کرده باشد در علم خود، بهتر است از عبادت هفتاد ساله جاهل.
در زمان آيت الله بهبهاني تاجري اصفهاني وتهراني وشيرازي هر سه باهم به نيت مكه راهي عراق شدند و بعد از زيارت اماكن مقدس عراق قصد كعبه داشتند ومقداري پول داشتند ومي خواستند به دست انساني امين بسپارند نزد آيت الله بهبهاني رفتند .
آن بزرگوار آدرس شيخ جعفر امين را به آنها دادند .سه تاجر ايراني نزد شيخ جعفر امين رفتند وپول ها را به امانت سپردند .
شيخ جعفر امين مردي بسيار مومن بود كه معرف به شيخ جعفر امين شده بود. سه تاجر ايراني بعد از تمام شدن زيارت مكه به عراق رفتند وسراغ شيخ جعفر امين را گرفتند .
فهميدند كه شيخ فوت كرده است پسر شيخ دفتر پدرش را آورد ونام دوتن از تاجرها ومقدار پولشان وآدرس پولشان را ديد ولي از تاجر سوم خبري نبود آن تاجر بي چاره پولش را مي خواست ولي پسرش خبري از پول او نداشت مجبور شد تا پيش آيت الله بهبهاني برود .
آيت الله بهبهاني گفت بايد امشب با چند تن از انسانهاي درستكار سر قبرشيخ جعفر امين برويد ودعا كنيد شايد فرجي شود شب اول خبري نشد تا شب سوم كه سر قبر شيخ بودند ودعا مي كردند صدايي از قبر شنيده شد وآدرس پول را شيخ گفت ولي شنيدند كه شيخ آه وناله مي كند ومي گويد هرچه مي كشم از دست قصاب است . خبر به آقاي بهبهاني رسيد وفكر چاره اي بودند . بعد از خانواده شيخ سوال كرد :شيخ با كدام قصاب دادو ستد داشته است . قصاب را يافت وبه قصاب گفت چرا از دست شيخ جعفر امين ناراحتي ؟ قصاب گفت خدا عذاب قبرش را زيادتر كند .
از قصاب خواهش كرد تا علت ناراحتي اش را بگويد . قصاب گفت من دختري داشتم كه دم بخت بود ومردي كوفي كه چوپان بود وبراي من گوسفند مي آورد وبه من پيشنهاد كرد تا دخترم را براي پسرش بگيرد وقرار شد من به كوفه بروم ودر مورد خانواده ي آنها تحقيق كنم واو نيز در باره ما تحقيق نمايد بعد كه من تحقيق كردم فهميدم خانواده ي خوبي هستند به او گفتم از نظر من ازدواج اشكالي ندارد ومرد كوفي نزد شيخ جعفر امين رفته بود وسوال كرده بود قصاب وخانواده ي او چگونه هستند شيخ كه قصد داشته دختر قصاب را براي پسرش بگيرد
فكر مي كند : ميگويد چه بگويم كه هم گناه نباشد وهم بتوانم دختر را براي پسر خودم بگيرم شيخ فقط در يك كلمه به مرد كوفي مي گويد : من نمي دانم
مرد كوفي با خودش فكر مي كند ومي گويد حتما طوري هست كه شيخ اين حرف را زد و مرد كوفي به يك نفر سفارش داد برو به قصاب بگو منتظر من نباش ودخترت را شوهر بده وآن مرد فراموش مي كند وقصاب هم منتظر مي ماند ولي روزها مي گذرد وسال ها ولي از مرد كوفي خبري نمي شود تا اين كه دختر قصاب سنش بالا مي رود وديگر خواستگاري نداشته و شيخ جعفر امين هم كه به پسرش مي گويد: دختر قصاب را مي خواهم برايت خواستگاري كنم قبول نمي كند . تا اين كه بعد از سالها مرد كوفي را مي بيند وسراغ پسرش را از او مي گيرد مرد كوفي مي گويد من كه چند سال پيش برايت سفارش فرستادم وعلت انصراف خودش را حرف
شيخ جعفر امين مطرح مي نمايد .واز همان روز قصاب شروع به نفرين مي كند .
آيت الله بهبهاني به قصاب مي گويد اگر من يك داماد خوب براي دخترت پيدا كنم آيا راضي مي شوي ؟ آيت الله بهبهاني رو به يكي از شاگردانش مي كند كه تا كنون ازدواج نكرده بوده واز او مي خواهد با دختر قصاب ازدواج كند ازدواج صورت مي گيرد وقصاب راضي مي شود
وشيخ از عذاب قبر نجات مي يا
خداوند در قرآن کریم به نعمت زبان اشاره فرموده و می فرماید: «الرَّحْمنُ عَلَّمَ الْقُرْآنَ خلق الانسان عَلَّمَهُ الْبَیانَ»1
زبان عمده ترین وسیله ای است که مردم به کمک آن با یکدیگر ارتباط فکری برقرار می کنند و ایجاد تفاهم و انتقال مفاهیم از طریق زبان صورت می گیرد. در یک جمله زبان ملاک ارزش و معرف شخصیت انسان و ترازوی عقل اوست.
حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «المرءُ مخبوء تحت لسانه؛2 شخصیت هر کس در پی زبان اوست» زبان با تمام فوائدی که برایش ذکر می شود مفاسد و آفاتی نیز دارد که باید آنها را شناخت تا با کنترل زبان، از ابتلاء به آن آفات پیشگیری و اجتناب ورزید.
در قرآن کریم آمده است: ای کسانی که ایمان آورده اید نباید قومی قوم دیگر را مسخره کند، شاید آنها از اینها بهتر باشند، و نباید زنانی زنان دیگر را مسخره کنند، شاید آنها از اینها بهتر باشند.از یکدیگر عیب مگیرید، و به همدیگر لقبهای زشت مدهید، چه ناپسندیده است نام زشت پس از ایمان. و هر که توبه نکرد آنان خود ستمکارند.»3
خداوند در آیه دیگر می فرماید: وای بر هر بدگوی عیبجویی.« وَیْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ.» 4
راه نجات در چیست ؟
در روایتی داریم که حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «هر که متعهد شود محافظت آنچه میان دو فک اوست که زبان باشد، و آنچه میان دو پای اوست، من از برای او بهشت را متعهد می شوم.»5
شخصی به آن حضرت عرض کرد که: راه نجات چیست؟ فرمود: زبان خود را نگاه دار.6 و دیگری عرض کرد که: از چه چیز بیشتر بر من ترسیده شود؟ زبان او را گرفت و فرمود: این و فرمود بیشتر چیزی که مردمان را داخل جهنم می کند زبان است و شهوت.7
حضرت علی ـ علیه السلام ـ می فرماید:«به خدا سوگند، باور نمی کنم بنده ای زبانش را حفظ نکند تقوائی سودمند به دست آورد.»8
پیامبر اکرم می فرماید: «بیشترین مردم به خاطر گناه و آفت زبان به جهنم می روند.» که در اینجا به بعضی از آنها اشاره می کنیم.
چرادراسلام علم آموزي ضرورت مطلق دارد؟
از آنجا كه دين اسلام آخرين و كامل ترين دين است و در اين دين يكي از ارزشها كسب علم است , در باره علم بسيار سفارش كرده است . اسلام علاوه بر اينكه به پيروان خود سفارش مي كند كه علم آموزي داشته باشند حتي به مخالفين خود نيز سفارش مي كند كه دنبال حكمت و علم باشيد چون مي داند كه انساني كه به حكمت برسد به حقيقت نزدك شده و به حقانيت حقايت پي مي برد لذا توصيه اكيد مي كند كه بياييد و با علم آموزي و كسب معارف خود را در معرض بيشترين حقايق قرار دهيد.
معجزه پيامبر اسلام(ص) قرآن است كه كتابي سراسر معارف و حكمت است و اين خود نشان از اهميت علم در اسلام دارد زيرا مي دانيد كه معجزه ديگر انبياء كتاب نبوده است و معجزاتي داشته اند كه مشاهده اي و وقوعي بوده است ولي تنها معجزه اسلام قرآن است كه دانش و علم را شامل مي باشد. ديگر اديان هم به علم اشاره دارند ولي در اسلام شروع، خاتمه و ميانه راه و همه و همه چيز با علم و معرفت سنجش مي شود و عالم و دانشجو و كاسب علم از ثواب و قرب زيادي برخوردار مي باشد و روايات و سفارشات بيشماري در اين مسئله وارد گرديده است.
قرآن هم سخن خود را با « خواندن » ، « علم » و « كتابت » آغاز كرد و پيوسته مسلمانان را به تفكر و تدبر درهر چه آفريده شده است ، فرا خواند . اهميت و عظمت مقام علم؛ در حدي است كه خداوند در قرآن به پيامبرش دستور مي دهد: « قل هل يستوي الذين يعلمون و الذين لايعلمون… ؛ [اي پيامبر!] بگو: آيا كسي كه عالم است با كسي كه نمي داند برابر است». (زمر، آيه 9).
شناسنامه حضرت مسلم بن عقیل علیه السلام
جناب مسلم بن عقیل بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم برادرزاده حضرت علی علیه السلام است. مسلم همسر رقیه دختر حضرت علی علیه السلام است که مادرش کلبیه بود. وی به سال 60 ه.ق شهید گشت و از اجله بنی هاشم و کسی است که سید الشهداء او را به لقب ثقه ملقب فرموده. وی صاحب رأی و علم و شجاعت بوده و در مکه اقامت داشت. چون مردم کوفه اطاعت خود را نسبت به امام حسین علیه السلام اعلام داشتند. حسین بن علی او را روانه کوفه ساخت که به نام آن حضرت از اهالی کوفه بیعت بگیرد . اما یزید، عبیدالله بن زیاد را به حکومت کوفه فرستاد و عبیدالله مردم را از بیعت حسین علیه السلام منع و آنان را متفرق کرد و مسلم را به شهادت رساند.
مسلم بن عقیل کیست ؟
مسلم بن عقیل
خاندان عقیل- خاندان عقیل در دو آزمایش بزرگ
مسلم بن عقیل پیش از واقعه عاشورا
بنابر شهادت منابع تاریخی اهل سنت، مسلم در عنفوان جوانی بود و حدود هجده سال داشت که پدرش عقیل بدرود زندگانی گفت و خانواده پر جمعیت خود را بدون سرپرست گذاشت و از دنیا رفت و از آن پس سرپرستی خانواده به دوش مسلم علیه السلام و برادرانش افتاد. عقیل در روزگاری که معاویه خلافت جامعه مسلمانان را به دست گرفته بود، چشم از جهان فرو بست. برخی تاریخ درگذشت او را به سال 50 هجری نگاشته اند.
قاصد آفتاب/ نگاهی به زندگانی حضرت مسلم (ع) پیش از واقعه عاشورا
مسلم بن عقیل پیش از واقعه عاشورا
نامه های کوفیان
زمانی که دوازده هزار نامه با بیش از بیست و دو هزار امضا از طرف کوفیان به دست امام حسین علیه السلام رسید، آن حضرت تصمیم گرفت به نامه های ایشان پاسخ دهد. از این رو، نماینده ای از طرف خود برای بررسی اوضاع و سنجش روحیه مردم به کوفه فرستاد. به این منظور، نامه ای برای ایشان نوشت و مسلم بن عقیل، عموزاده و شوهرخواهر خویش را به عنوان سفیر و نماینده به کوفه فرستاد.
مأموریت خطیر مسلم در سفر به کوفه، تحقیق درباره این بود که آیا عموم بزرگان و خردمندان شهر، آماده پشتیبانی از امام حسین علیه السلام و عمل به نامه هایی که نوشته اند هستند یا نه؟ مسلم شبانه وارد کوفه شده، به منزل یکی از شیعیان مخلص رفت. خبر ورود مسلم در شهر طنین انداز گردید و شیعیان نزد او رفت و آمد و با امام علیه السلام بیعت می کردند. در تاریخ آمده که دوازده، هجده و یا به نقل از ابن کثیر، چهل هزار نفر با مسلم بیعت نمودند.
دومین شهید محراب
دومین شهید محراب آیت الله مدَنی تبریزی، وی به سال 1292 شمسی در شهر آذر شهر به دنیا آمد، نام پدرش میرعلی بود، در دوران بلوغ به قم عزیمت کرد و پس از گذراندن درسهای مقدماتی حدود چهار سال به تحصیل دروس منقول در محضر امام مشغول شد، پنج سال بعد به نجف اشرف عزیمت و تدریس و تحصیل خود را در آنجا شروع کرد. وی اولین کسی بودکه در جریان انقلاب سال 1342 شمسی در نجف از امام تبعیت کرد و در انتشار تلگرام آیت الله حکیم به همین مناسبت نقش بسزایی داشت. در زمان حکومت عبدالناصر تحت نظر ایشان عده ای از علماء نجف برای افشاگری چهره طاغوت در ایران به امر امام جهت تدریس علوم دینی به خرم آباد رفت و حوزه علمیه کمالیه در آنجا با تلاش وی تأسیس شد. وی در این مدت به مبارزات سیاسی خود ادامه داد و در این راه بارها، دستگیر و تبعید شد. بعد از پیروزی انقلاب، آیت الله مدنی از سوی مردم همدان به نمایندگی مجلس خبرگان انتخاب شد و بعد از شهادت آیت الله قاضی طباطبائی از سوی امام خمینی به سمت امام جمعه و نماینده امام در تبریز منصوب شد. شهید مدنی بعداز ظهر روز جمعه، بیستم شهریور سال 1360ش پس از آنکه خطبههای نماز جمعه به پایان رسید در سن 67 سالگی توسط منافقین به شهادت رسید